جفت یکه دارم من تیغ بی مثل دارم
نیستم غریب اینجا لاتم و هبل دارم
خاک آسمان جوشم نیشم و پر از نوشم
قیلم و پر از قالم قولم و غزل دارم
دیده سبز شد اما از چمن نصیبم نیست
چون چراغ زنبوری حسرت عسل دارم
بار عام خواهم شد دام خاص خواهم شد
شیخ سبحه در دستم مکرم و دغل دارم
بستم و هوسناکم بر ذغالی از تاکم
نشئه پوش ایجادم از ازل عمل دارم
هم سخن شدن با من لب گرفتن از تیغ است
فیض خانمان سوزم جنگم و جدل دارم
چون مرا نمی یابند جبرئیل را خوانند
رفته ام ز خود اما نسخه ی بدل دارم
تا شدی هم آغوشم سبز شد بر و دوشم
خاک آسمان بختم دجله در بغل دارم
دعوت آشیانان را الفتی نمی بندم
فرصت است امکانم مرگم و اجل دارم
چون نفس میان نی نافذ است احکامم
شاه کوچه ای هستم تاج در محل دارم
بیدلانه می بندم ره به معنی و مضمون
"می پرست ایجادم نشئه ی ازل دارم"