رفتي و در حسرتت واماندهايم |
در مسير عشق تنها ماندهايم |
رفتي و ديگر صدائي نيست نيست |
در سرم حال و هوائي نيست نيست |
رفتي و در دل نوائي بيش نيست |
خانهام ماتم سرائي بيش نيست |
رفتي و كاشانهام بر باد رفت |
نالهام تا ناكجا آباد رفت |
رفتي و آيينة قلبم شكست |
در عزايت لاله در ماتم نشست |
كولهبار غم به روي دوش ما |
مي زند فرياد، او در گوش ما |
آه ، بغضي در گلوگاهم نشست |
چينهدان صبرمان ديگر شكست |
اشك در ديده بسي بيداد كرد |
جور و ظلم تيشة فرهاد كرد |
دل سراغ خانة غم را گرفت |
ديده هم آيين شبنم را گرفت |
شادي از دور برم پرواز كرد |
ني نواي ديگري را ساز كرد |
نالههاي ني زجاي ديگر است |
اين دلم ديرآشناي ديگر است |
ني نواي نينوا سر مي دهد |
دل حديث آشنا سر مي دهد |
سينهام از هجر تو صد چاك شد |
آيينه از اشك ديده پاك شد |
از فراقت هم نيستان گريه كرد |
هم بهار و هم زمستان گريه كرد |
از فراقت ديدهها رنجور شد |
شام مهتابي ما ديجور شد |
چلچراغ كوچهها مهتاب شد |
عشق در اين حدو مرز كمياب شد |
از غمت خورشيد هم نالان شده |
چفت خوشحالان و بدحالان شده |
در سحر ديگر نمائي نيست نيست |
از ستاره ردپائي نيست نيست |
فصل باران از ديارم كوچ كرد |
آشنائي از كنارم كوچ كرد |
اي دريغا اين مهاجر كيست كيست |
در دلش عشقي زهاجر نيست نيست |
اين مهاجر چون كبوتر پرگرفت |
او سراغ منزل ديگر گرفت |
تا شعاع آسمان پرواز كرد |
نغمههاي بيخودي را ساز كرد |
اوج غربت را بديد و پركشيد |
سوي دشت لالهها او ره بريد |
ترك ما كرد و سفر آغاز كرد |
صد ستاره در پياش پرواز كرد |
قصد ديدار شهيدان را نمود |
در هواي وصلشان پررا گشود |
همچو گل بر دست ما تشييع شد |
سوي ياران خدا تشييع شد |
نقطة عطفش جمال يار بود |
بر لب و خال لبش بيمار بود |
شوكران عشق را او نوش كرد |
آتشي را از درون خاموش كرد |
او زشوق يار قصد دار كرد |
حال خود را شهرة بازار كرد |
همچون مجنون سر به كوي او گذاشت |
آرزوئي جز رسيدن را نداشت |
|
فرج اله احمدي الموتي
خرداد 73 |