خواب بازی
تاریخ نگارش: 18مرداد 1393
از دفتر : خیال – قالب : غـزل
بی تـو بـا لبـخـنـد شیـریـنِ میانِ قاب بازی می کنم
همزمان با بغـض تلخی در گلویم تاب بازی می کنم
حرف هایی می زنم تکراری و مانند هم در زیر لب
در غـزل هایم ولی با واژه هـای ناب بازی می کنم
گرچه در چشمان مردم رعیت افتاده ای هستم ولی
در زمـیـنِ عشقِ تـو ماننـد یک اربـاب بـازی می کنم
یک شبی مهمان خواب من شدی آن هم به شکلی اشتباه
از همان موقـع همیـشه با خیـالت خـواب بازی می کنم
هرکسی در کعبه ی چشمان تو چرخی زد و حاجت گرفت
غیرِ من که بهتر از هر عاشقی بی تاب بازی می کنم
آن قَـدَر طعـنه شنیـدم از همه عالم که دیگر خسته ام
از رُلــی کـه در مـیـان مـردم نـابـاب بـازی مـی کـنم
آنچنان رفـتی که حتی از خیال بـرکه هم خارج شدی
بعـدِ تـو چـون مـاهـی بیـرونِ از مـرداب بـازی می کنم
زیر نور ماهِ شب در کوچه و پس کوچه های شهرمان
جـای تـو با سُرمـه های آبیِ مهتـاب بازی می کنم
تاریخ ارسال :
1393/7/16 در ساعت : 10:47:26
| تعداد مشاهده این شعر :
615
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.