ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خوان هشتم
آن طرف ها زمین پر از مین است ، تا که چشم تو می تواند دید

آی سردار ! جان من برگرد، گوش تو خواهش مرا نشنید

می گریزی ز خاک خاموشان ، وز همه آسمان فراموشان

گنج هایی ز استخوان و پلاک ، بار دیگر تو را به جبهه کشید

هرگز از یاد من نخواهد رفت، روز قبل از خزان ، خزان شده بود

نخل ها در شراره ها می سوخت ، خون اروند بس که می جوشید

لشکر پر شرارت شیطان ، از زمین و زمانه می بارید

در همه لحظه های ناب نبرد ، قلب آیینه عاشقانه چکید

تار و پود تنت ز ترکش ها ، آهنین کرده بود عزم تو را

خون سرخ سر سیاووشان ، در عروق تو نور می بارید

بانگ بارانی دعاهایت ، کوه ها را به رقص می آورد

ای گره خورده خون تو با عشق ، هر چه از دشت رفته تا خورشید

روح آرش ! نژاد بارانی ! مردمان کویر منتظرند

آی سردار ! جان من برگرد ،قامت دخترت ز غصه خمید

پنجه در خشم موج های خلیج !، سنگر از انفجار موجی شد

موج بیسیم تا ثریا رفت ، موج جمعیتی که می غلتید

آن نگاهت هنوز شعله وراست ، اشک خردل به گونه ات جاری ست

همدم توست تاب تاول ها ، سینه ای آشنا به سوز اسید

خوان هشتم شدی تو خاکستر ، شعرهایم به گریه افتادند

آسمان ها ترانه سر می داد، زان که ققنوس سوی لانه پرید

آن طرف معبری ست رو به بهشت ، ارتفاعی که تا خدا جاری ست

خاکریز از گل شقایق پر ، رو به پرواز چفیه های سفید

از ستون ستاره جا ماندیم ، مبتلایان میزها ماندیم

جام اروند نوش جان تو باد ، در ضیافت سرای شعر شهید

کلمات کلیدی این مطلب :  خوان هشتم, جبهه, پلاک ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1393/7/30 در ساعت : 20:49:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  798


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,954 | بازدید دیروز : 20,496 | بازدید کل : 121,714,710
logo-samandehi