در آشوب شهیدستان گیسویت تماشایم
به آیین جنون خیز سیاوشان اینجایم
برایم خواب می بیندشهنشاهان چشمانت
برایت طرح می ریزم به رنگ صبح فردایم
پر از نیلوفراست آیینه ام پیشینه ام دینم
به رقص آورده بوی ترش وشیرین تو اعضایم
پراز بلخم پراز رومم پراز شیراز وتبریزم
غزل باریده بر جانم وحیرت بر سرو پایم
هوای مهرگان پیچیده در اسطوره های من
اگر خورشید می ریزدچنین ازصبح وشب هایم
صدای پای فروردین و اسفندار مذ آمد
که پاکوبان ودست افشان به دیدار تو می آیم
صمیمی، سبز باران خورده، ای رنگین کمان من
در آشوب شهیدستان گیسویت تماشایم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:0:2
| تعداد مشاهده این شعر :
1259
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.