ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



فریادسجاد
فریاد در بند
 
هر چند دست و پای تو در بند بوده ست
تیغِ زبانت بند را از هم گشوده ست
 
بیمار گفتند و تو را کمرنگ دیدند
عصر دهم ، نقش تو را روشن نموده ست
 
آن ظهر با اهل حرم ماندی که یعنی
بعد از عمو هم خیمه دارای عمودست

سنگینی اندوه را تقسیم کردی
با زینبی که صبر او را آزموده ست
 
در سایه ی تو، کاروان می رفت خورشید !
محمل سواری نیز بر قدرت فزوده ست
 
زنجیر حتا بر تنت فریاد می کرد
اما تو ساکت بودی و گفتی که زودست
 
هر حلقه ی زنجیر شد در شام : واژه
دیدند آن مردی که دائم در سجودست،
 
حالا شده نهج البلاغه، ایستاده
گرد و غبار فتنه را از سر زدوده ست
 
آمالشان پامال شد ، لالی گرفتند
چون قافیه در این غزل خوردند رو دست
***
با این همه ، درد تو را حس می کند شعر
آخر شبیه مادرت رنگت کبودست
کلمات کلیدی این مطلب :  سجاد ، زین العابدین ، عاشورا ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/8/20 در ساعت : 0:59:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  657


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مرضیه عاطفی
1393/8/21 در ساعت : 11:42:52
سلام بر شما
"آن ظهر با اهل حرم ماندی که یعنی
بعد از عمو هم خیمه دارای عمودست"
احسنت!
به نظرم بیت پایانی شاعرانه نبود و کمی عجله شده بود برای اتمام آن.
همواره شاعر پاکی های عالم باشید.
یاعلی(ع)
سید محمد حسین ابوترابی
1393/8/21 در ساعت : 23:54:43
با سلام
ممنون از نظر ارزشمند شما
باتشکر
محمدمهدی عبدالهی
1393/8/21 در ساعت : 8:7:16
سلام و عرض ادب برادر بزرگوارم
درود بر شما
ماجور باشيد
موفق و مويد باشيد
سید محمد حسین ابوترابی
1393/8/21 در ساعت : 23:53:47
ممنون از نظر جنابعالی
محمدتقی عزیزیان زمانه
1393/8/23 در ساعت : 18:3:7
درود سیدجان
بسیار زیبا و عمیق
زنده باشی.
بازدید امروز : 15,260 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,971,653
logo-samandehi