ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



رهیافتی بر بیتی از حضرت بیدل (مـتـاع‌ کـاروان مـا هـمـیـن یـک پـنبهٔ‌ گوش است......اثــر، دلــال عــبــرت ،چـون جـرس نـالـیـدنـت نـازم)


 



 مـتـاع‌ کـاروان مـا هـمـیـن یـک پـنبهٔ‌ گوش است



اثــر: دلــال عــبــرت .... چـون جـرس نـالـیـدنـت نـازم 



 



در این رابطه به هیچ شرح مستقیمی دست نیافتم تا به عنوان رهیافتی دیگر ضمیمه ی شرحم کنم ..جز استاد کاظمی که در این رابطه و در کتاب گزیده ی غزلیات بیدل صفحه ی 545 فرموده اند:



از مصراع دوم معنای دلپذیری دریافت نکردم . شاید اشتباهی در ضبط آن رخ داده باشد . با آن هم می توان گفت که شاعر از بی نیازی و بی توجهی نسبت به این بازار هستی حکایت دارد. ظاهرا می گوید ما هم کاروانی به این بازار آورده ایم ولی متاع آن پنبه ی گوش است  و با آن شور جرس مانند این بازار آسوده می شویم ((نواهای بساط دهر،نذر ناشنیدنها / به شور اضطراب دل که سیمابی ست در گوشم))



دوستان  و بیدل خوانان عزیز....درک بسیاری از ابیات پیچیده و دیر فهم در دیوان غزلیات حضرت بیدل وابسته به شبکه ای از  توصیفات است که در شعر حضرت بیدل اغلب به عنوان یک بسامد جلوه می کنند  از این رو برای تشریح ابیاتی از این دست ناچاریم به سابقه ی کلمات و توصیفاتی که حضرت بیدل در ارتباط با آنها  به کار می برد رجوع کنیم .



برای شروع باید به چند کلمه ی کلیدی در این بیت اشاره کرده و سپس با استناد به ابیاتی از حضرت بیدل به ارتباط موجود بین این واژه ها پرداخت.



در مصراع اول سخن از کاروان است و متاعی که  حمل می شود ضمیر ((ما)) صبغه ای جهان شمول به موضوع می بخشد از این رو کاروان می تواند همان دنیا باشد که مدام در حرکت است



کاروان و اطلاق آن به دنیا  در شعر حضرت بیدل یک بسامد است مثالهای زیادی در این ارتباط وجود دارد که یه چند بیت اشاره می شود



فرصت ازکف رفت و دل‌کاری نکرد، افسوس عمر



کـاروان بـگـذشـت و مـن در خواب مردم‌، وای من



درکــاروان هــسـتـی یـک جـنـس نـیـسـتـی بـود 



زیــن چــار ســو گــزیــدیــم دکــان چــارســویــی



دقــــــتـــی دارد خــــــرام کــــــاروان زنــــــدگـــــی



چـون نـفـس بـایـد شـمـردن‌ گـام و فـرسنگش ز دل



حال به مصراع دوم و وازه ی (عبرت ) و ارتباط آن با کاروان می پردازیم ...معمولا عبرت در جایگاه گذشت زمان و نگریستن  به منظری رخ داده  ، کار گر است و با توجه به خاصیت کاروان که مدام در حال گذر است و تعبیر آن به دنیا که هر لحطه اش برای لحظه ی پیشش می توند عبرتی باشد در مجموع کاوان و دنیا می توانند محل عبرت باشند



حضرت بیدل در مصراع نخست می فرمایند متاع دنیا برای ما پنبه ای ست  که مانع شنیدن و دریافت حقایق می شود . به روایتی دیگر این دنیا  حجابی ست بین انسان و سر چشمه ی حقیقت...



در مصراع دوم  قرار است موضوعی باعث شود که با گذر کاروان (دنیا ) این پنبه(حجاب) از میان برداشته شود



این موضوع صورت نمی گیرد مگر نوای حق در گوش آدمی (اثر) کند و آدمی گوشی نیوشا داشته باشد  حضرت بیدل می فرمایند:



قرار است که با گذشت کاروان(دنیا) آدمی عبرت بگیرد ولی با وجود پنبه ی در گوش که باعث عدم ادراک حقایق شده است  این امر محال است  پس نخست اثری باید بر گوش ((موثر)) واقع شود . اینجاست که اثردر نقش دلال عبرت معرفی می شود(اثر=دلال عبرت)



  به ارتباط بین دلال  و متاعی که کاروان حمل می کند نیز باید توجه داشت  قرار است یک دلال بر متاع کاروانی(پنبه) تاثیر گذار باشد



در ادامه  می رسیم به نالیدن جرس و ارتباط آن با موضوع حضرت بیدل در ابیاتی مختلف ناله هایی را که از جرس بلند می شود همچون شعله ی آتشی می داند که سوز از آنها بر می خیزد



ز درد دل درتــن صــحــرا نــبــســتـم بـار امـیـدی



جـــرس نـــالــیــد و آتــش زد مــتــاع‌کــاروانــم را



فـــســـانـــهٔ دل پـــر خــون شــنــیــدنــی دارد



به دوش شعله جرس بسته است اشک ‌کباب



آهـــنـــگ رحـــیـــل از دو جـــهــان دود بــرآورد 



ایــن قــافــلـه را شـعـلـهٔ آواز جـرس سـوخـت



پس مشخص می شود که  ناله های جرس در این میان اراده ی معطوف به قدرت ((دلال عبرت)) هستند و همین شعله های منبعث از ناله های جرس هستند که به پنبه های در گوش آتش می زنند و دلال عبرت را به مقصود که همات تاثیر بر گوشهاست می رسانند



همین موضوع را حضرت بیدل در بیتی دیگر به وضوح توضیح می دهند



نـــوای آتـــشـــیـــنـــی دارم و از شـــرم بـــی بـــاکــی 



نــفــس دزدیــده‌ام تــا در نــگــیــرد پــنــبــه درگـوشـی



(در نگیرد:آتش نگیرد)



 و یادر برداشتی دیگر در ارتباط  با سه واژه ی عبرت ، ناله و پنبه حضرت بیدل می فرمایند:



آه کــه گــوش عــبــرتــی مــحــرم راز مــا نـشـد 



نـالـه بـه هـرکـجـا دمـیـد، ریـشـه بـه پـنبه‌زار برد



افسوس که هیچ گوشی محرم رازهای ما نشد و  سوز ناله به هرکجا رفت تبدیل به ریشه ای شد که پنبه ی نشنیدن از آن رویید



با این اوصاف معنی روان بیت مورد نظر اینگونه است:



مـتـاع‌ کـاروان مـا هـمـیـن یـک پـنبهٔ‌ گوش است



اثــر دلــال عــبــرت  ، چـون جـرس نـالـیـدنـت نـازم



متاع  کاروان دنیا برای  ما  حجابی ست ( پنبه ای است) که مانع ادراک حقایق می شود



به نازم به تو ای محبوب که  نوایت همچون نوای جرس  شعله ایست که  آتش به این حجاب(پنبه ی در گوش = متاع کاروان) می زند و باعث  می شود تا ما از  گذشت دنیا(کاروان) عبر ت بگیریم



رضا کرمی


کلمات کلیدی این مطلب :  رهیافتی ، بر ، بیتی ، از ، حضرت ، بیدل ، (مـتـاع‌ ، کـاروان ، مـا ، هـمـیـن ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/6/15 در ساعت : 19:57:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  1594


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

کاظم نظری بقا
1390/6/15 در ساعت : 21:36:58
سلام جناب استاد کرمی
تحلیل هایتان از شعر بیدل را به دقت دنبال می کنم.وارد شدن به عرصه ی خطرخیز تفسیر بیدل جراتی عظیم می طلبد که بحمدالله در شما وجود دارد،ضمن این که این شرح و تفسیرها آکادمیک و عالمانه است. شواهد مستند و دلایل قوی است.معانی ابیات روان و قابل فهم برای هر مخاطبی است.پیشنهادم البته جسارتاً این است که از به کار بردن تکیه کلام ها نظیر(عرض کنم که)پرهیز شود تا کلام بافت علمی اش آسیب نبیند.موید باشید.
================
درود بر شما استاد نظری بقای عزیز این حقیر نیز با حظ فراوان پیگیر اشعار زیبای شما هستم و به وجودتان در این کو چه افتخار می کنم....بسیار خرسندم ار اینکه خواننده ی فرهیخته ای چون شما دارم... در رابطه با رهنمودتان عرض شود به کار بردن ترکیباتی از این دست که شاره فرموده اید جهت ایجاد فضایی صمیمی درحلقه ی بیدل خوانی ست اما اگر شما به عنوان یک خواننده ی حرفه ای فکر می کنید که این موضوع به شاخصه های علمی بحث لطمه وارد می کند حتما در مباحث آینده در این رابطه تجدید نظر خواهم کرد ..از حسن نظرتان بسیار سپاسگزارم
رضا کرمی
1390/6/16 در ساعت : 2:13:56
رهیافتهایی که بر ابیات حضرت بیدل صورت می گیرند بدون در نظر گرفتن شاکله ای که بر کل غزل حاکم است الکن می باشند..برای روشن شدن موضوع، کل غزل را ضمیمه می کنم

قــیــامــت‌ کــرد گـل در پـیـرهـن بـالـیـدنـت نـازم
جـهـان شـد صـبح‌ محشر زیر لب خندیدنت نازم
در آغــوش نــگــه‌ گــرد ســر بــیـتـابـی‌ات‌ گـردم
بـه تـحـریـک نـفـس چون بوی‌ گل‌ گردیدنت نازم
عتاب بحر رحمت جوش عفوی دیگر است اینجا
گــنــاه بــیــگـنـاهـی چـنـد نـابـخـشـیـدنـت نـازم
تـغـافـل در لـبـاس بـی‌نـقـابـی اختراع است این
جــه‌انـی را بـه شـور آوردن و نـشـنـیـدنـت نـازم
تـحـیـر عـذرخـواهـست از خیال ‌گردش‌ چشمی
کـه بـا ایـن‌ سـرگـرانـی‌گـرد دل گـردیـدنـت نـازم
نـبـود ای اشـک ایـن‌ دشـت نـدامت قابل جولان
در اول‌ گــام از ســر تــا قــدم لــغــزیــدنـت نـازم
نـفـس در آیـنـه بـیـش از دمـی صورت نمی‌بندد
دریـن وحـشت سرا چون حسرت آرامیدنت نازم
مـتـاع‌ کـاروان مـا هـمـیـن یـک پـنبهٔ‌ گوش است
اثــر دلــال عــبــرت چـون جـرس نـالـیـدنـت نـازم
نـفـس در عـرض وحـشـت ناز آزادی نمی‌خواهد
قــبــا عــریــانــی و آنــگــاه دامـن چـیـدنـت نـازم
کـی‌ام مـن تـا بـنـازم بـر خـود از انـدیـشـهٔ نـازت
بـه خـود نـازیـدنـت نـازم بـه خـود نـازیـدنـت نازم
عـتـاب از چـیـن پـیـشانی ترحم خرمنست اینجا
تــبــســم‌ کــردن و تــیـغ غـضـب یـازیـدنـت نـازم
تـکـلـم ایـنـقـدر الـفـت پـرسـت خـامشی تا کی
قــیــامــت در نــقــاب بــرگ گـل دزدیـدنـت نـازم
رمـوز قـطـره جـز دریـا کـسـی دیگر چه می‌داند
دلـت دردسـت و از مـن حال دل پرسیدنت نازم
تـغـافـل صـد نـگـه مـی‌پـرسـد احـوال مـن بـیدل
مـژه نـگـشـوده سـوی خـاکـسـاران دیـدنت نازم
ابراهیم حاج محمدی
1390/6/16 در ساعت : 0:46:28
جناب کرمی عزیز سلام بر شما
گمان دارم که کلمه ی « متاع » که هم اسم است و هم مصدر به معنی « انتفاع ممتد الوقت » هر گاه اضافه به « کاروان » شود به معنی « مال التجاره » باشد . با این حال فکر کنم حضرت بیدل در صدد بیان این معنی باشد که کار وان ما متاع = مال التجاره اش پنبه ی گوش است . ای دلال عبرت ، اثر نالیدن تو همچون جرس را بنازم . این معنا با توجه به نقش و اثر « دلال » در وقوع معامله اقرب به ذهن است . والله العالم
=============
درود بر جناب حاج محمدی عزیز ...ای کاش من متن کامل غزل را نیز ضمیمه ی شرح می کردم این غزل از مطلع تا مقطع حاصل یک معاشقه رمز آلود بین عاشق و معشوق است... توضیحات ارزشمند شما نیز به نوعی تکمیل عرایض این حقیراست...سپاس از دقت نظر و نکته بینی شما
محمد وثوقی
1390/6/16 در ساعت : 19:31:36
سلام دوست عزیز من استاد کرمی گرامی
مثل همیشه از شرح خوب شما استفاده کردم. گمان می‌کنم اگر به این چند سؤال جواب واضحی در شرح شما داده می‌شد باعث کمال شرح بود: اثر «دلال عبرت» چیست یا چرا عبرت به دلال تشبیه شده؟ چرا بانگ جرس به منزله‌ی آتش در متاع کاروان (اینجا: پنبه) است؟ به اصطلاح وجه‌شبه این تشبیه چیست؟ (منظورم فقط این نیست که کسی بگوید وجه شبه «سوزاندن» است بحث من چرایی تناسب تصویری این دو است) من به زعم خودم پاسخی دارم که بعداً ـ دقت بیشتری کنم و جوانبش را بسنجم ـ خدمتتان عرض می‌کنم).
مستدام باشید.
===========
درود بر دوست ادیب و فرهیخته ام جناب آقای وثوقی عزیز... واقعا جای شما در حلقه ی بیدل خوانی ما خالی بود خوشحالم که تشریف آوردید.. سوالات خوبی را مطرح کرده اید که هرکدام می تواند محل بحث برای یک بیدلخوانی خاص باشد شرحی مبسوط در این زمینه دارم که به زودی تقدیم خواهم کرد
سیاوش پورافشار
1390/6/15 در ساعت : 23:51:12
سلام استاد کرمی
اول رهیافت را که می خواندم معنای بیت واقعا مشکل بود به آخر که رسیدم بیت را بسیار پرمعنا یافتم
دست شما درد نکند وآفرین بر این قلم شما
=============
درود بر سیاوش عزیز خوشحالم که تلاشم هر چند ناچیز در پرده برداری از معانی بلند کارگر افتاده است...از التفاتتان به موضوع خرسندم دوست عزیز
بهشاد امامی
1390/6/16 در ساعت : 18:8:32
دوست صاحب نظرم جناب آقاي كرمي سلام
از بذل محبت فروتنانهء شما متشكرم.
اي كاش صلاح مي دانستيد و رهيافت هاي گرانسنگ خود را در بخشي اختصاصي و ويژه درج مي فرموديد تا علاوه بر استفادهء بهتر و بيشتر اعضاء از بعد معرفتي اين مطالب به غناي محتوايي و بصري صفحهء اصلي نيز افزوده گردد. (همان طور كه در خصوص ترجمه و نقد شاهد چنين فضاهايي هستيم.)
دلم برايتان تنگ شده بود ، در پناه خدا باشيد.
=============
سلام دوست عزیز و شاعر زیر دست آقای امامی عزیز....در رابطه با اختصاص بخشی خاص برای بیدلخوانی به عرض می رساند این حقیر پیش از این پیشنهادی در این خصوص داده بودم...اختیار موضوع در دستان دست اندرکارن سایت است ....خوب است این موضوع را شما نیز به نوعی در حیات خلوت مطرح کنید شاید مثمر ثمر باشد


عبدالله امان
1390/6/15 در ساعت : 23:19:26
درود بر شما رضا جان دوست خوبم
در کار شما هیچ شکی نیست که شما فوق العاده اید
زحمات تان قابل احترام است
به امید کار های خوبی از شما
شاعر خوش اخلاق و خوش برخورد استید
من به این عقایدم که در سطح ایران در بین شاعران
معاصر درخشش دارید
و در عصر خود محشر اید
============
عبدالله عزیز ..این حقیر در بین شاعران این سایت نیز از کمترین ها هستم چه برسد به معاصرین...به هرحال از حسن نظرتان سپاسگزارم برادر همزبان و هم کیشم

سارا وفایی زاده
1390/6/16 در ساعت : 11:25:41
سلام جناب آقای کرمی.

نکته سنجی هایتان در مورد اشعار بی دل را خواندم. واقعا دقت و تحلیل در شعر دیگران

(مخصوصا شاعران بزرگ) جرات میخواهد.

(کاش برای این همه دقت در اشعار یک فونت زیباتر انتخاب می کردید.)
=============
سپاس خانم وفایی زاده....فونتها بسیار محدود هسند در ادیتور این سایت..خیلی از فونتها را آزمودم ...خوانا تر از این نیافتم
بازدید امروز : 7,590 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,963,983
logo-samandehi