برای نواب صفوی و مبارزینی که در بیدادگاه های شاه به شهادت رسیدند!

و صدای گلوله ای در باد
انتقامی که بوی رفتن داشت
یک نفر از تبار ابراهیم
حرف هایی برای گفتن داشت.
*     *     *
یک نفر از تبار ابراهیم
باید آخر تفنگ بر می داشت
حج زمانی قبول خواهد شد
که سر انجام سنگ بر می داشت.
*     *     *
حج زمانی قبول خواهد شد
که مسیر نرفته را برود
حج نکرده دوباره بر گردد
دلشکسته به کربلا برود.
*     *     *
حج زمانی قبول خواهد شد
لات ها سر شکسته تر باشند
لات هایی که دور میدانند
باز مقهور یک تبر باشند.
*     *     *
حج زمانی، ... که از میان برود
کاش هامان تمام آیا ها
و صدای گلوله ای در باد
بشکند خواب های سنگین را.
*     *     *
به صدای گلوله ای سربی
حج سرخش قبول شد آری
باز تاریخ و باز تکرارش
باز حلاج و چوبه ی داری.
*     *     *
انقلابی که باز گُل می کرد
با حضور دوباره ی حلاج
سرخ مثل شقایقی در باد
می درخشد ستاره ی حلاج.
*     *     *
باز هم یک قضاوتی دیگر
دادگاهی که می شود بی داد
باز عین القضات می رقصد
روی داری که تا ابد بی داد.
*     *     *
باز خون شقایقی دیگر
با صدای گلوله ها پاشید
باز هم یک کبوتر خونین
بال در بال لاله ها خندید.