ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



صبح جمعه

خواب دیدم امدی و اتشی افروختی
پینه از روی جبین ها کندی و لب دوختی
تکه پاره کرده بودی کوهی از عمامه ها
وبه اتش ریخته عبا، قبا و جامه ها
یک طرف میسوخت انبوه احادیث دروغ
یک طرف بر دار می رقصید علم بی فروغ
خانه ی بی خانمانها شد مساجد کو به کو
بیت ها خالی شدند و شهر شد با ابرو
در بیابان کاسبان دین که اسکان یافتند
بیل و تیشه سهم شان شد ،سر وسامان یافتند
گفته بودی ظالمان باید کشاورزی کنند
تا مگر مظلوم های خسته را راضی کنند
گفته بودی جای پول نوحه و خمس و زکات
هرنفر باید دهد بیچاره گانی را نجات
حکم شد بالا به پایین عدل را اجرا کنند
گرگهای پوستین پوشیده را رسوا کنند
به یتیمان و زنان و بی کسان یاری کنند
کودکان را در گلستانها نگهداری کنند
هر طرف پراز هیاهو و صدای نعره بود
کاخهای اهل حیله در محاق دره بود
از ریا و از ربا و از دروغ و از نقاب
رد پایی هم نبود و جملگی نقش بر اب
نیست اجباری دگر در دین و در اصلاح فرد
هست دین واقعی با اهل منبر درنبرد
با ممالک در حد رفع نیاز خلق خوب
روزگار قمپز و تهدیدها کرده غروب
کشور ما پرشده از عدل و صد درصد ثبات
امدی وداده ای ازدست شان ما رانجات
نیست اویزان سطل اشغالی هیچ کس
ونمانده ردی از تازه به دوران و هوس
می زدم جارو به کوی و برزن و دل شادمان
کشورم ازاد بود و مرکز کل جهان
ناگهان با زنگ گوشی خوابهایم پاره شد
واقعیت رخ نمود و شادی ام اواره شد
چشم وا کردم ، اسیر عشق ایرانم هنوز
دم به دم رو به افول و رنج ، ویرانم هنوز.
کلمات کلیدی این مطلب :  ،


   تاریخ ارسال  :   1404/2/2 در ساعت : 1:20:32   |  تعداد مشاهده این شعر :  3


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 1,962 | بازدید دیروز : 14,876 | بازدید کل : 123,003,328
logo-samandehi