گیرم به جهان موضع شفاف نداری
از چیست که آیینه ی دل صاف نداری
با شهپر سیمرغ خیالات مزن بال
با خویش نشانی اگر از قاف نداری
اجحاف مکن در حق کس ای شده کاسب
یک ذره چو خود طاقت اجحاف نداری
دانی ز چه از سفره ی نانت برکت رفت؟
در داد و ستد چون که تو انصاف نداری
در جامعه گر شر نشوی پیشکشت باد
گر کار به خیریه و اوقاف نداری
مجذوب جناحین مشو از چپ و از راست
بر علم سیاست اگر اشراف نداری
از عدل و مساوات زنی دم همه دم لیک
گر کشف شود با همه اوصاف نداری
صد جزوه نوشتی همه در باب قناعت
پرهیز ولی خویش از اسراف نداری
با قدرت حاکم سخنی گفت به رویا
«شاطر» که از او یاد یکی لاف نداری::
گر حکم شود مست بگیرند در این شهر
هشیار یکی در همه اکناف نداری
تحکیم اگر خواهی و تثبیت محال است
با خویش اگر یک دو سه سوفاف نداری!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/18 در ساعت : 19:29:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1130
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.