ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چه می جویی تو در شهری ... ؟

خزان افتاده در باغی
که گل هایش
سراسر زرد و غمگین و فرو افتاده بر خاکند
بهاری نیست در شهری
که مردم
سر درون سینه دارند

...

درد بسیار
مرد اندک
کودکان در چاردیواریِ محبوس، بی شادی
زنان اندوه می خوانند
و دخترها همه در قید بی قیدی

....

زمستان است در این شهر
سراسر پُر زِ دود و خاک و خاکستر
تمام شهر، پُرِ پتیاره ی سرخ نگون بختی ست
که بر صد گونه ی سرخش
سراپا نکبت افیون 
گریبانگیر و مفتون است

....

تو از این شهر چه می خواهی؟
تو در این شهر چه می جویی؟
تو با این پای خسته، هرزه ی افتاده بر روی زمین
دیگر چه می خواهی؟ چه می جویی؟
چراغی نیست در این شهر
نگاهی نیست در این شهر
نه شهپر نه شهی مانده
فقط یکصد هزارْ دل مانده
سیه مانده
به گندابی که در پس کوچه هایش می کند فریاد
که ای هشیار دانایان
وقت اندک
زمان تندر
عِقاب آسمان حیلت
اجل در گوشه با لبخند؛

که بانگ الرحیل آمد

(مهدی بوشهریان)

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، مهدی بوشهریان ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1393/12/5 در ساعت : 23:56:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  744


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 5,116 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,961,509
logo-samandehi