ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  
فال حافظ فال مولوی فال صائب فال بیدل فال سعدی
دسته بندی اشعار
۞ آیینی و مذهبی
۞ اجتماعی
۞ ادب و مقاومت
۞ امام خمینی و انقلاب اسلامی
۞ ترانه
۞ سایر
۞ طنز
۞ عاشقانه و عارفانه
۞ عاشورایی
۞ نثر ادبی
۞ کودکانه

آخرین اشعار
۞ :: در ذهن من جان امیدیست...
۞ :: ثانیه‌های نمانده
۞ :: نقاب خنده
۞ :: لالایی
۞ :: قرار
۞ :: شبِ رؤیا
۞ :: رد سایه‌ها
۞ :: کارگردان
۞ :: کوچه کد خدا
۞ :: مُردَن
۞ :: سپاه چشم
۞ :: دار پیدا
۞ :: رباعی
۞ :: نونوارم کرده...
۞ :: نونوارم کرده...
۞ :: یادگار
۞ :: دختر اشعار حافظ
۞ :: گورکن
۞ :: خنده ها
۞ :: ملوانان

آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر
نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر

آرشیو کامل



Share



کوفته قل قلی باگوشت خوک
کوفته قل قلی با گوشت خوک

حدود دوسال  رفتند و امدند.حوصله ی همه را سر بردند.مدام یا حرفش بود ویا نقلش.نشد یک روز بی حرف و نقلش شب شود.این میگفت .ان میگفت.تازه دشمن یک جور می گفت .دوست یک جوردیگر.معلوم نبود حالا این درست می گوید یا ان.البته ازقدیم گفته اند ازماست که برماست .اما حالا ثابت شده یا ثابت کرده اند که بیشتر وقتها از انهاست که برماست.به همه چیز هم ربط داشت.به قیمت گوجه
 تازگی گوشت.معلوم نبود تا کی می خواهد کش بیاید.اخرازموده را ازمودن بد است.چندبار.چند سال.تا کی .کجا.چه وقت. از کی تا حالا زن پدر شده مادر. اگر  در ظاهر بگوید شده ام که بچه ی یتیم مانده نباید باور کند .حالا پیش جمع این را می گوید .اما او حساب شب را هم بایدبکند که تنهاست و کسی ان اطراف نیست.وقتی دارد پدرش  را درمی اورد.از بد شانسی معلوم هم بود که خیری در کار نیست ها.اما از بس گفتند و توی بوق و کرنا کردند.کم کم داشتیم گول می خوردیم.یعنی خورده بودیم.یا نه زده بودند.دست خود ادم که نیست .می خورد دیگر.حالا چه جوان و چه پیر.تازه توی دنیای امروز که شبانه روز ادم را مثل خدا می پایند .دیگر حکایتش نگفتنی است.خلاصه تمام بهاربا چاقاله هایش.تمام تابستان با بستنی هایش.پاییز بابوی خوب مدرسه .زمستان با بی بارانی اش.و یلدایش.همراه مان امد و خسته هم نشد.بلاخره دوباره موسم خانه تکانی شد  او هنوز بود و نبود.دل از دستمان رفت.کم محلی اش کردیم.خودمان را زدیم به ان راه .بعضی هایمان گفتیم دیگی که برای ما نجوشد خواه دران کله ی ...بعضی های دیگر حرص خوردند انقدر که کهیر به جانشان ریخت.یا نه بیخیالش شدند و سرشان را با ماهواره و برنامه هایش گرم کردند.بلاخره که چه.مگر انها کم زر زدند.مستند هم که میبینی زیر نویسش همینطور ویر ویر رد میشود تا تو نخواسته بخوانی اش.حتی وقتی داری سبزی خوردن پاک می کنی ناقافل چشمت را دزدیده و با خودش برده.تا نمی دانم کجا.عید هم امد و رفت و خواهی نخواهی بعضی جاها را رفتیم و بعضی ها امدند و بلاخره سیزده هم بدر شد و شب شد و رفتند ان بالا و ان  راخواندندوخوب هم  هجی کردند تا یک وقت انها از طرزخواندنش ایراد نگیرند. و ملت بی خبرازهمه جا هاج و واج مانده لبخند به لب اورده گل از گلشان شکفت که ای ول.به این میگویند کار.اما خداکند عار نباشد.کاش واقعا اتفاقی افتاده بود.اما نیفتاده.یعنی افتاده.خوب هم افتاده.اما نه.یعنی خدایی اش افتاده  بدهم افتاده.خیرندارد .شر است. ان که ما دلمان می خواست نیست.انکه دل بیماران سرطانی را خوش بکند نیست.انکه خونها را پامال نکند نیست.حالا دوباره اتش به انبار افتاده وموش به سیلو و سنگ به شیشه.در انبار پنبه یک جرقه یعنی تمام.وهیچ. حالا بی خبراز بیانیه ی اصلی که به زبان انگلیسی است و فقط محمد جواد ازمفاد ان خبردارد وزمین تا اسمان با این یکی فرق دارد  نشسته اند که ان عموصام دربه در در بزند و کاسه ی نذری اشتی کنان را بدهد دم درو لابد با کوفته قل قلی هایی از گوشت خوک.
14-1-94
 
کلمات کلیدی این مطلب :  اندر احوالات قوم ،
موضوعات :  نثر ادبی ، سایر ،
   تاریخ ارسال  :   1394/1/15 در ساعت : 18:37:13   |  تعداد مشاهده این شعر :  931


کسانی که این شعر را می پسندند :
ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.


بازدید امروز : 2,844 | بازدید دیروز : 13,569 | بازدید کل : 122,989,334
logo-samandehi