ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سیاوشی دیگر
برای شکست آمریکا در طبس

باز در قاب آسمان آن شب,عکس لبخند ماه می افتد

جاده خمیازه میکشد در دشت,گله ای هم به راه می افتد
دشت ها بی خبرتر از دیروز,دشت ها بی خبرتر از اینکه
زیر چتر ستاره ها دارد,اتفاقی سیاه می افتد
گردو خاکی عظیم می خیزد,آنقدر که ستاره ها گفتند
آن شب از خشم ریگ های کویر,نور از چشم ماه می افتد
مثل هیزم غذای آتش شد,بال های سیاه کرکس ها
اتفاقی شبیه معجزه بود,اتفاقی که گاه می افتد
از شکوه خیالی دشمن,جز زغالی نماد در سحرا
مثل این شد که سوزنی کوچک,توی انبار کاه می افتد
این همان وعده ی خداوند است,باز سجیل از زمین برخاست
هرکه این را شنید با خود گفت,چاه کن توی چاه می افتد
***
گرچه آن روز در کویر طبس,باحظور شغادهای لجوج
یک تهمتن به چاه بی برگشت,بازهم  بی گناه می افتد
مردی از جنس آب و آئینه,کوهی از کوه های پابرجا
ناگهان از شمار فرزندان,آرشی باز...آه می افتد
و زمین داغ دار می ماند,داغ دار سیاوشی دیگر
لاله ای در کویر می روید,اشکی از چشم ماه می افتد
 
موسی عصمتی
کلمات کلیدی این مطلب :  سیاوشی دیگر ، موسی ، عصمتی ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1394/1/29 در ساعت : 22:58:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  625


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مرضیه عاطفی
1394/1/30 در ساعت : 11:58:44
"دشت ها بی خبرتر از دیروز,دشت ها بی خبرتر از اینکه
زیر چتر ستاره ها دارد,اتفاقی سیاه می افتد"
عرض سلام جناب عصمتی
پیروز و برقرار باشید.
یاعلی(ع)
حسین نبی زاده اردکانی
1394/2/14 در ساعت : 10:4:51
سلام و درود بر شما با شعر رسایتان و درود بر شهید محمدمنتظر قائم .
لطفا اشتباه نوشتاری زیر را اصلاح بفرمایید:
از شکوه خیالی دشمن,جز زغالی نماد در سحرا
مثل این شد که سوزنی کوچک,توی انبار کاه می افتد
نماد>>>>>نماند
اله یار خادمیان
1394/1/30 در ساعت : 16:45:35
بسیار زیبا و ارزشمند جناب عصمتی عزیز
جاودانه نویسا باشی تبارک الله
حمیدرضا عرفانی‌فر
1394/1/30 در ساعت : 0:50:0
سلام جناب عصمتی

خواندم زیبا بود
دست مریزاد
بازدید امروز : 22,644 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,553,875
logo-samandehi