آزرده ام بــرای ِ نگـاهـی، نگـاهـی و
ماهی گرفته صورت ِ لبخند ِ مـاهی و
چشمک بزن،دوباره مرا هم شکار کن
حالا کـه مرتکب شـده ام اشتباهـی و
اینجـا هوا برای ِ رسیدن لطیف نیست
ساکت..!مگر نمی شنوی زجر ِ آهـی و
شاید رفیق ِ راهی و چشم ات به قافله
بیهوده مـرتکب نشوی شب گنـاهـی و
بـانو دو دوزه بـافی خـود را تمام کـن
بـا مـن بیا ادامـه بـده ِ نیمه راهـی و
با من بیـا دوبـاره بسازیـم سقف را
در خانه ای کـه مـی طلبد تکیه گاهی و
ساعت برای وقت ِ رسیـدن مـردد است
معنا کن این عبارت ِ خواهی نخواهـی و
بر دوش من کلاغ ِ سیاهـی نشسته است
مـی قـاپـد از لبم غـــزل ِ بـی پناهـی و
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/25 در ساعت : 15:1:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1402
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.