حواسمان باشد ...
... سلام بر تمام پیر غلامان و نوکران با اخلاص اهل بیت. میدونم این شعر من مملو از گله و درد و شکایت است ، ولی به ولله قسم حرف خیلی از شماهاست. خود ارباب میدانند که قسد بی ادبی و بی احترامی به عاشقان ایشان روندارم ، منظور من گرگهایی هستند که در لباس میش در میان هیئتی ها میگردند و به خاطر مال و مقام ، در روضه ها و اشعار ، اهل بیت را شهید می کنند ...
به عشق نوحه گرت آمدم به هیئتتان
به عشق اسم و نصب آمدم زیارتتان
ولی ز لحظه ی اول که گنبدت دیدم
زشوق دیدن کویت چو ابر باریدم
خجل ز نیت شوم و خراب خود گشتم
خجل ز رود نگاه و سراب خود گشتم
همه ریا ، همه غفلت ، همه پر از خاری
کدام کار و عمل شد برایتان یاری؟؟؟
اگر که ذاکر تو روضه ای برایت خواند
به نیت زر و زیور میان اهلت ماند...
اگر که شاعر تو بهر تو شعاری گفت
به عشق شهرت و پول و دو صد دولاری گفت...
چرا جدا شده راهم ز راه قصه ی تو ؟
چرا که درک نکردم کمی ز غصه ی تو؟
خجل شوم که محرم به تن کنم مشکی
ولی برای غمت چشم من بود خشکی
***
اهالی ره آقا حواسمان باشد
حواسمان به هدف های کارمان باشد
اگر که سنگ عزا را به سینه می مالیم
اگر میان همه بر حسین می بالیم
ره حسین ره قرآن ، ره خدایی بود
نه این که مثل من و تو ره جدایی بود
ره حسین ، ره صدق و ره محبت بود
نه اینکه مثل من و تو ره خیانت بود
ره حسین ، ره آزادگی ، شهادت بود
ره حسین ، ره مردانگی ، شهامت بود
بلی ، حسین و حسینی دلان کجا باشند...
و اهل هیئت ناعاقلان کجا باشند؟؟؟
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/28 در ساعت : 13:17:41
| تعداد مشاهده این شعر :
953
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.