حوض از حضور قامتت مسرور مي رقصيد
مرداد بود اما بهار از دور مي رقصيد
تنها درخت آلبالوي محل هر روز
از ديدن سيبي چنين مهجور مي رقصيد
ياللعجب! ديدم که چشمان تو کافر وار
در خانقاه حضرت انگور مي رقصيد
حافظ اگر امروز مي بود و تو را مي ديد
همراه با مغبچه اش مخمور مي رقصيد
عطار هم با ديدنت زنار مي انداخت
در کوچه باغ سبز نيشابور مي رقصيد
من مطمئن هستم اگر يکبار مي ديدت
جاي انالحق گفتنش منصور مي رقصيد
منصور مي رقصيد و بر لبهاي بو دارش
بانگ بلند انت حق النور مي رقصيد
***
تهران اگر دود و دمش را ترک مي فرمود
با ديدنت مانند بم بد جور مي رقصيد
تو حکم مي کردي دلم با صورتت مي ريخت
تو حکم مي کردي دلم با سور مي رقصيد
تو شعر ميخواندي صبا از شعر مي افتاد
آواز ميخواندي بنان با شور مي رقصيد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/30 در ساعت : 8:8:20
| تعداد مشاهده این شعر :
1155
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.