چه ماتم است در این روزگار در کابل
سپاه فتنه نمود انفجار در کابل
سفیر صلح وطن را گلوله می بندند
دیگر به صلح مشو انتظار در کابل
مباش غرّه به ریشش که حامل بمب است
به زیر لایه ی دستار یار در کابل
به نام کرزی و در کام طالب است وطن
ورای این همه حرف و شعار در کابل
تمام لشکر ناتو به ادعای بزرگ
نکرد امنیتش برقرار در کابل
کجاست وعده ی پیروزی، می روی ترسو
به تانک و توپ به گشت و گذار در کابل
چرا به گرگ شما دست دوستی دادید ؟
چرا که "یانکی" کند افتخار در کابل
برای چیدن بنگ و حشیش آمده اند
خوشند با زدن کوکنار در کابل
تمام حادثه اینجا فریب و نیرنگ است
چه جنگ و صلح که شد بی شمار در کابل
به پشتِ پرده ی این صحنه یک معامله است
بهانه فتنه ی طالب، شکار در کابل
هدف نه صلح و سعادت برای افغان است
هدف همین که شوند ماندگار در کابل
کنون به خاک رسید آن تنی که جان عزیز
برای صلح نمودی نثار در کابل
دریغ شهر بزرگان که شد خزانِ خزان
دریغ مردم شب زنده دار در کابل
زهی به لفظ دری با تمام در به دری
حقیقتی ست هنوز استوار در کابل
چه سال ها که گذشت و گلی دیگر نشکفت
چه سال ها که نیامد بهار در کابل
دلم برای تو ای شهر عاشقان خون است
الاهی! صلح شود پایدار در کابل