شاعر مفضال و عزیز.بهره مند شدم.همه عالی بود.خوب است در شعر اول برای «تکه» یا هم بگذارید تا مبتدیان در خواندن دچار لکنت نشوند....شاید برخی هم که مترصد بلگیری نشسته اند شتابزده فریاد برآرند که:آی وزن لغزش یافت!! ------------------------ سلام استاد عزيز به چشم. گرچه دوستان به اين مساله واقفند. ممنونم.
|
با سلام جناب اکبری عزیز هر سه رباعی تان زیبا بود ولی من دومی را بیشتر پسندیدم . اگر بجای شما بودم دومی را اینگونه می نوشتم : آنقدر "چپ" و "راست" به هم کوبیدند تا کوچـه ی انقـلاب را گـم کردیم تمام لحظه هایت رها از تنهایی ----------------------------------------- سلام اگه فاعل يكي باشه تاثيرش بيشتر نيست؟اينطوري هر مخاطبي ممكنه خودش رو در شعر ببينه. ممنون از حضورتون.
|
سلام هرسه زيباست. ---------------------- سلام ممنون از نگاهتون.
|
سلام آقای اکبری هرسه تا رباعی زیبا بودند موفق باشید ------------------------------------------- سلام ممنون از نگاهتون.
|
زیبا بود هر سه رباعی . --------------------------- سلام ممنون جناب حاج محمدي
|
سلام رباعی های زیبایی هستند فقط چند نکته که مته بر خشخاش است البته ببخشید ما عکس درون قاب را گم کردیم که با توجه به استتار ضمیر اول شخص جمع در فعل آوردن ضمیر "ما"حشو می نماید و آوردن ضمیر اشاره ی "آن" قبل از آفتاب با توجه به اینکه در مصرع قبل توضیحی در مورد خنده ی آفتاب داده نشده این اشاره بلامحل است وبسیار راحت می توان با کلمه ای مثل :تا"عوضش کرد. و در رباعی اول مصرع چهارم پاسخی مناسب به مصرع سوم نیست مادر که همیشه کوچه را می پائید... چی؟ اگر منظور مرگ باشد که به نظر بنده شعر این را نمی رساند اما به هر حال تاثیر گزار وزیبا هستند موفق باشید یاعلی ---------------------------------------- سلام خانم حقيقت قبل از "ما عکس درون قاب را گم کردیم" نوشته بودم "تصوير درون قاب را گم کردیم" .يه طورايي مي خواستم روي "ما " تاكيد داشته باشم كه شايد موفق نشده باشم. "آفتاب" منظورم امام خميني (ره) بوده . "مادر که همیشه کوچه را می پائید..." منظورم مادر زمنده كه در كوچه منتظر برگشت پسرش هست..... و يكباره مي بينه كه جنازه او را دارن ميارن. البته نميدونم كه در بيان چقدر موفق بودم.قطعا راهنماييهاي شما خيلي ميتونه كمكم كنه. در مورد اون پيام هم انشاء اله اگه اثر خوبي داشتم مي فرستم. باز هم ممنونم كه وقت گذاشتيد. با مهر
|
سلام با نام شما سرود بودن خوانديم از نور شما به زندگي تابانديم در راه شماييم ولي گاهي هم شرمنده كه پشت ميزها جا مانديم! هرسه رباعیات زیباست . موفق باشید. -------------------------------------------- سلام خوشحالم از حضورتان.ممنون.
|
سلام عزیز صمیمی ............ رباعیاتتان دلنشین وباطراوتتان که بامضامین ارزشمند وتعبیرات محکم ونواندیش.وتازه.وحال وهوایی لبریز از احساس معطر..وزبانی صمیمی وزلال همرا بود لذت بردم.فقط یکی دونکته...تاباندیم....وخواباندیم....قافیه هایی که از طرلوت شعر کم کرده است آنقدر "چپ" و "راست" به هم خندیدیم...با مصراع چهارم ارتباط معنایی محکمی ندارد.و.( این تعبیر واین تصویر گرایی را میشد زیبا تر و با طراوت تر....ونواندیشه تر سرود....اما از هنر سرایش واندیشه هایتان لذت بردم --------------------------------- سلام سيد عزيز آره خودم هم مصرع دوم (.... تابانديم) رو نمي پسندم . ممنونم از حضور ارزشمند شما.
|
سلام ودرود جناب اکبری عزیز اشعار زیبایتان مایه مسرت است بر قرار و بر مدار یا علی --------------------- سلام ممنون از حضور شما.
|
ما عکس درون قـاب را گـم کردیم! خندیدن ِ آفــتاب را گـم کردیم آنقدر "چپ" و "راست" به هم خندیدیم تا کوچـه ی انقـلاب را گـم کردیم سلام آقای اکبری رباعیاتتون زیبا هستند یک کلمه رو پیشنهاد میکنم تغییر بدین که کلمه ی اشاره ی آن به زیبایی رباعی لطمه نزنه/یاحق ------------------------------------ سلام خانم بهرامچی ممنون از حضورتون. بجاي "آنقدر" واژه مناسبي بنظرم نميرسه .كاش پيشنهاد ميداديد. با مهر
|
بادرود عرض ارادت جناب اکبری گرامی هر سه رباعی عالی بود ند استفاده کردیم درتمام امور زندگانی در پناه حق و موفق باشید ----------------------------------------------------- سلام بسيار سپاسگزارم.
|
سلام به روزم ومنتظر نگاه ارزشمندتان ----------------------------------- سلام حتما-كاش نظرتان را هم مي نوشتيد. با مهر
|