در غـروبی با  غـریبان، شـد جـفای دیگـری
می نویسـم ،  بِشـنود ، دردآشـنایِ دیگـری
 
مات و مبهوتـم ،  غـمینم ، دل امانم را بـرید
ازدحـامِ  واژه هـایم ، شـد رثای دیگـری 
 
سـالها چشم انتظاری ، کعبه ای در  قـابِ عکس
دیـده ام چشـم  پدر را ، در فضـای دیگـری
 
آرزو می کرد هرشب ،  تا رِسـد  بیت الحـرام 
گنبـد خضـرا ببینـد ،  در جـلای دیگـری
 
آرزویش سـبز بود  و  قبلـه اش  در انتـظار  
لحظه ها سَر کرده در، خوف و رجـای دیگـری
 
کاسـه یِ صـبرِ  پدر لبریز شـد از قُرعِـه هـا
دست در هفت آسـمان شد ، با دعـای دیگـری

سـفره ی باب الحـوایج  بـود ، نـذرِ مـادرم
تـا بیافتـد قرعه با ، مشـکل گشـای دیگـری
 
  اسـتطاعت ، مسـتطیع و ،  این لغت های غنـی
در  پِـدر  پیدا  نشـد ،  جـز در غنـای دیگری
 
شـهر پیغمبر مرادش بود و دل ، در کعبه داشـت
عمـر خود طی کرده در سـعی و صفای دیگری
 
قرعـه شـد امسـال ، باید حج کند با مـادرم
کاش مـی دیدی که پَر زد ، در هوای دیگـری
 
هرکسـی با حاجتی آمد که حـاجی ، یاد کـن
کعبه رفتی ،  می شَـوی حاجت رَوای دیگـری
 
گفتـه بود همسـایه ای ، دارم مریضی لا علاج
آب زمـزم می دهـد او  را شـفای دیگـری
 
کس نمی دانسـت حاجی می رود  قربان شـود
در مِنا ، این آب گـردد ، خـون بهـای دیگـری

کاش می گفتیـم  بابا ، بهتـرین سـوغاتِ مـا
جـانِ سـالم ، باز گردان ، با بقـای دیگـری
 
مـادرم دلتنـگ بود و  قـلبِ بابا ، تنـگ تـر
تنگ شـد بر او نفـس ، در تنـگنای دیگـری
 
عیـد ، قربانی شـده ، از  روزِ اَضحی در مـنا
نـای و نـی گرید ولـی ، در  نینـوای دیگری
 
ریسـه بندان کرده بودم کوچـه های شـهر را
می رود حـاجی ولی،  در کوچـه های دیگری
 
در عطش راهی شـدن ، تا عمقِ اسـتسقا یِ آب 
گشـته یـادآور  حسین   و ، کـربلای  دیگـری
 
باز هم سَـد شُـد مسـیرِ آب و عشـق و التیـام
فتنه شد ، شِـمری ، یزیدی ، بی حـیای دیگـری
 
بت پرسـتان عَـرب، دسـتار بندانِ حِـجـاز
بـرده تاریـخِ  عـرب را ، در فنـای دیگـری

بی کفایت ، بی لیاقت ، بی شرف ، آلِ سـقوط
آدمیّت کـرده سـاقِـط ، با خَـطایِ دیگـری
 
این مِـنا در ذهن و جانِ  حـاجیان ِمـا،  نبـود
امنیت ، با عشـق و ایمان، رفته جـای دیگـری
 
مُفتـیِ  سَـفّـاک ها  ، فَتوایِ  ناقص می دهـد
شـک ندارم  می پرسـتد او  خـدای دیگـری
 
سـاحِل اَمنِ خـدا ،در یک جـزیره حبـس شـد
قبـله  مـی خواهم ،ولـی فرمـانروای دیگـری
 
خون دل خوردیم  از ، بی حـرمتی ها ی گران
کاش می شـد کعبـه ی ما ، در  وَرای دیگـری
 
چون شهیدان بی کفن ، اِحرام در خون ،آمدند
حاجیـان بـا حـجّ مقبـول و ، ردای دیگـری
 
این محرّم  می رسـد ،غم ها مضاعف می شـود
کربـلا در کربـلا  شـد ،  با  عـزای  دیگـری
 
ریسه ی خـون در قلم ، با ریسه ی اشـکی  روان
 شعر جـاذبِ  می نویسـد ،  ماجـرای دیگـری
 
(( جاذب نیکـو ))


تقدیم به همه ی مسلمین جهان  و بازماندگان مصیبت زده ی  شهدای راه عشق که داغدار فاجعه ی تلخ و جان سوز  مکه و منا هستند ...

برای شادی روح حجاج پر کشیده به استان حضرت دوست (صلوات )