درخشان نام زيبايت
فراز تارک تاریخ
به گوشم می رسد هر لحظه از تو
صدای سرخ ناقوس شناورهای کوروش
شناورهای جنگي
تلاطم در وجودت بی قراری در وجودم
و امواجی قوی از عشق در قلبم به پیچاپیچ گیسویت
پریشان می شوم وقتی پریشانی !
من از مدّ تو تا عرش خداوندی
و از جذر تو تا ژرفای آبی های ممتد
تمام پهنه ی عشق درونم را
به مرجان های زیبایت
و جلبک های سبز دلنشینت
و آلاچیقت از نیلوفران عاشق آشفته بر ساحل
به تو !
ابراز می دارم
برقص ای ساق پای آبی ميهن
که ناز رقص تو جولانگه خورشید يادت باد
همیشه آفتاب نام تو در خاورین تاریخ جاوید است
و غرّش کن
و با غرّیدنت تخت کسانی را
که می بینند خواب خام نامت را
و در این خواب های خواب
شریک وَهْم کفتارند و دل بستند تا روزی تو در آغوششان باشی
بهم ریز و نصیب کوسه هایت کن
به گوش وهم ِ بی جاشان بیاویزان
که دائم پارس می مانی
خليج فارس مي ماني
روح الله ستایش احدی زمستان 1385
تاریخ ارسال :
1394/7/27 در ساعت : 1:22:46
| تعداد مشاهده این شعر :
548
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.