ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



((حج تمام ))
                          ((بسم الله الرحمن الرحیم))


رفـته بودی زیارت خورشیــد

تا دلـت خـانه ی صـفـا بشود

رفته بودی که وقـت برگشتن

کــوله بارت پراز خــدا بشود


 
نگـران بـودم و بـه مـن گفـتـی:

دخــترم!خـانه ی خــدا امــن است

عشـق آنجـاست، چون خــدا آنجـاست

هرکـجــا عشــق نیست،نا امــن است


 
گفـته بـودی که زود می آیی

پس چــرا زودت این قدَر دیـــراست

دارد آوار مـی شـــود کـم کـم

بی تــو این آســمـان زمیـــن گیــراست...!


 
تو نگفــتی که عیــــد قـربانــــم

بدتریـــن روز عیــــد خواهـــد شــــد

به درِ خــانـه بعـــد رفــتـنِ تــو

چشـــم مــادر سفیـــــد خواهـــد شـــد


 
تو نگفــتی قـرار بوده مــنــا

غـــرق در خـــون مــردو زن بشـــود

که لبــاس سپیــــد احـــرامـــت

بر تـــن زخــمی ات کفـــن بشـــود

 
تو نگفــتی و اتــّفاق افـــتــاد

اتــّفاقی که اتـــّفاقی نیـــســت

عشـــق را غرق خــاک و خـــون کردند

بدتـــر از داغ عشـــق، داغــی نیــســت

 

تــف برآن ها که با جنـــایتــشان

تـا فـلـــک بـرده انـــد آهــــم را

بـا جـســـدهای زائـران خــــدا

فـــرش کردنــد قبـله گاهــم را...!
 


 
تــف برآن ها که تـــوی تاریـــکی

ناخــدا و خـــدایـــشـان گــم شــد

مـــردهایی که کــلّ مردی شــان

زیـــر دشـــداشه هایــشــان گــم شــد!


 
وارثـــان جـــنـون و جــهـــل و جـــذام

خـــادمـــان سپـــاه ابــــلیــــسـنــــد

بایـــد از ننــــگ روی بـــوم جهــــان

نـــام خــود را سیـــاه بنـــویـــسنــــد


 
آن خدامْرده هاا که یــک عمــــراســـت

گـــِرد کـعــبه خـــلاف مـی گـــردنــــد

جــای فـرزنـــدهایـــشان ایـــن بــــار

حـاجـیــان را فـــدای بــــُت کـــردنـــد

 
پـــدرآهـــســته تر بمـــیــــر، ایـــنـجـا

مـــرگ گاهــی دلیــــل بدنـــامی است

طبـــق قــانــــون دادگـــاعه جهـــان

هرکـــه زخـــمی تراســت،اعــدامی است


 
مـــردم اینـــجــا به درد می خـــنـــدنـــد

خــنـــده شایــــد دوایــــشان بشـــود

ترســـم این اســت نـــام حـاجـی باز

ســوژه ی خنـــده هایـــشان بشـــود...!


 
در قـمـــار کثیـــف ایـن دنیـــا

هــرکه بازنــــده شد، برنـــده تر است

کــلّ دنیـــا سکـــوت کرده پـــدر!

این سکـــوت از غمـــت کُشنــده تراست

 
عـدّه ای چشــم بســـته انـــد وفقـــط

کارشان مکـــر و حیـــله سازی شــــد

عـدّه ای هم که چشــم شان باز است

ســرشــان گـــرم تیـــله بازی شـــد!
 
 

 
دست دنیــا به مـــُردگی بنــــد است

چشـــم های جنــازه وا مـــانـــده

از زمیــن پر کشیـــده ایـــد امـــّا

داغـــتــان بر دلِ مـــنــــا  مـــانـــده...


 
بی تــو بایــــد چگـــونـــه بهــتــر کرد

حـــال و روز به ایــــن وخـــیـــمی را

پـــدرم! جـــان زنــــدگــــی برگــــرد

مـــن بلـــد نیـــســتم یتــیـــمی را!


 
ترســـم این است شوک رفتـــن تــو

مـــرگ را تا دمِ جــــنـــون بکــــشـــد

آخـــر ایــن داغ، داغِ تـــاریـــخــــی

زنـــدگـــی را به خاک و خون بـکـــشــد


 
لعـــنــتی ها برای دیــــدنِ او

یـک دقیـــقه امـــان مـــان بدهیـــــد

کانتیـــنرهای غـــرق خون و جســد

پــدرم را نشـــان مـــان بدهیـــــد!

 
داغ دارم... ولی دلــــم گــــرم اســـت

به زمـــان دمیــــدنِ خـــورشیــــد

به زمــــانی که هیـــچ فـــرزنــــدی

پــــدرش را جســــد نخـــواهـــد دیـــد


 
مطــئـنم که صاحــــب خونـــــت

از همـــان جــا قیـــام خواهـــد کـرد

یک نفـــراز ســلاله ی خـــورشیــد

حـــج تان را تمــام  خـــواهـــد کـرد
 

                                                                                                                                                                                                    1394/08/14
 
 
                                                                          ((حــــق یـــارتــــان))
کلمات کلیدی این مطلب :  (( حج تمام )) ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/8/26 در ساعت : 15:46:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  837


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هادی ارغوان
1394/8/27 در ساعت : 17:15:39
رفته بودی که وقت برگشتن
کوله بارت پر از خدابشود
شاعر!
سلام
به نظر حقیر مصرع دوم:
اول ایتکه- کوله بار پر از خدا از ارزندگی (جل جلاله)به دلیل قیاس ظرف ومظروف می کاهد.
در ثانی-کژتابی استعمال این ترکیب باتوجه به این که
به هرحال حاجیان رهاوردهایی به همراه می آورند، نیز
ناخواسته مخاطب را حداقل برای لحظاتی به بیرون ازمتن منحرف می کند.
....
دولفظ "تف" و "لعنتی" هم بازبه نظرم به عصبیت
شعرمنجرشده است، درباره لفظ اول شاید "اف" مناسب تر بود.
موفق باشید.
صادق ایزدی گنابادی
1394/9/1 در ساعت : 14:28:24
سلام بر دوست عزیزم جناب خصلتی
در نظری در خصوص یکی ازنظرات دوستان مرقوم فرموده بودید که اولن و ...غلط می باشد و چون کلمه عربی است باید حتما این کلمات به صورت تنوین عربی نوشته شوند
بنده حقیر هیچ گاه در نوشته های خودم تنوین را به صورت نون نمی نویسم اما در این موردعرایض چند را خدمت حضرت عالی معروض می دارم
اشکال کار در نوشتن کلماتی مثل حتی و حتما و ...بر می گردد به اینکه زبان فارسی حقیقتا رسم الخط مستقلی ندارد
بعد از حمله اعراب به ایران زبان فارسی دری به عنوان یک صورت تحول یافته از صورت های زبان های قبل اسلام با اینکه فوج فوج کلمه عربی را در خود پذیرفت ساختار و هویت مستقلی را حفظ کرد اما خط هایی مثل خط پهلوی و اوستایی که قاعدتا باید بار نوشتاری این زبان را به دوش می کشیدند به دلیل مشکللات فراوان از دایره نوشتار با سوادان ان روزگار رخت بر بست و چه خوب شد هم که تشریفشان را بردند وگرنه بچه های شما باید چه رنج عظیمی را برای یاد گرفتن این خطوط بر خود متحمل می کردند و به گفته سعدی چه طبانچه ها که بر رخ چون گلشان نواخته نمی شد یکی از صدها مشکلشان
مثل هزوارش (خط پهلوی )می توانست پوست خط آموز را کاه کند
و این شد که نویسندگان آن دوره یعنی تقریبا دوره حکومتهای نیمه مستقل مثل سامانی و طاهری و ..برای نوشتن زبان فارسی از خط عربی با اندکی تغییر استفاده کردند و زبان فارسی به کمک خط عربی صاحب پیدا کرد و فارسی زبانان توانستند زبان خود را عینی و حسی بسازند و این امر در کنارهمه ی محاسنش که هزار در هزار می باشد اشکالات کم ارزشی نیز برای خط نویس زبان فارسی ایجاد کرد
البته یک سری نا همخوانی هایی بین خط و گفتار هست که مربوط به همه ی زبانهاست و بر می گردد به اینکه چون تحول در زبان سریعتر از خط صورت می گیرد واج هایی هست که در زبان از بین رفته است و اما در خط به صورت حرف باقی مانده است مثلا شما می گویید خاهر و می نویسید خواهر و یا در عربی تحت عنوان حروف والی در اموزش قرآن می گویند اگر حرف و ا حرکت نداشته خوانده نمی شود
و اما خط عربی فارسی شده علاوه بر این مشکل که مربوط به همه زبان های عالم است مشکلی دیگری نیز پیدا کرد و ان پذیرفتن بعضی از اقتضات خاص زبان عربی است که مثلا حضرت عالی شما می فرمایید چون اولا و حتما عربی است وباید ن را به شکل تنوین عربی نوشت که زبان شناسان با این مسئله خیلی راحت نیستند چرا که انها معتقدند که خط هرچه به سمت همخوانی با گفتار پیش برود علمی تر خواهد بود و به وظیفه خود که همانا انعکاس عینی زبان به ساده ترین شکل است بهتر عمل خواهد کرد و دیگر نیازی نیست که بچه اول ابتدایی اگر مطابق همه کلمات دیگر صداهای حتما را کشید و نوشت حتمن توی کله اش بزنیم و بگوییم نه این مورد از استثناست و توباید چنین و چنان بکنی
جناب خصلتی اگر مبنا این باشد که در خط به اصطلاح فارسی همه ی عربیت ان حفظ شود چرا زکاه (دو نقطه را روی ان بگذار )را ما می نویسم زکات جالب است که در قدیم زکاه می نوشتند و نه زکات
و یا چرا در حوزه زبان گاه فارسی را به تعمیر عربی می چسبانی و کلمه درست می کنی چرا گزار فارسی به خدمت عربی اضافه می شود و کلمه خدمت گزاردرست می شود
چرا کتاب عربی با خانه ی فارسی ترکیب شده است و کلمه ی کتابخانه درست گشته است
اگر بنا بر رعایت عربیت در خط و زبان باشد که کلک بسیاری از کلمات کنده شده و ان قلت بر انها وارد است
برادر عزیز خط نیز مثل زبان دچار تغییر و تحول است و نه به اندازه زبان ولی تا حدی تجویز پذیر نیست
حضرت عالی اگر به متون خطی گذشته در کتابخانه ی آستان قدس رضوی مشهد مراجعه بفرمایید می بینید که فارسی زبان چند صد سال پیش فارسی را بسیار متفاوت با امروز می نوشته است که گاهی خواندن ان سخت می شود
عزیز برادر
وجود صورت های چند گانه نوشتاری نشان می دهد که حکم صادر کردن در این حوزه چندان درست نیست
همین کلمه جرات (همزه بالایش الف بگذارید) بنده حقیر آن را به سه صورت دیده ام جرات با همزه ی بدون کرسی جرات با همزه ی روی کرسی الف و جرا ت با همزه روی کرسی دندانه
جناب خصلتی
اجازه دهیم فارسی زبان امروز تجربه های نوشتاری خود را به میدان ازمون خطا بیاورد تا انچه را که طبیعت و علم زبان و خط می پذیرد ماندگار شود و خیلی برایش حکم صادر نکنیم که این غلط است و ان درست
این باید و نباید ها فقط به درد کتاب های ایین نگارش می خورد که البته ان کتابها نیز مجبورند که خودشان را مطابق خط نویسان تغییر دهند چون نویسندگان این گونه کتاب ها متوجه هستند که حکم نگارشی در حوزه زبا ن و خط بیهوده و عبث به نظر می رسد و کلا تمام احکام در مورد خط بعد از نوشته های خط نویسانی مثل من و شما صادر می شود
زمانی می گفتند که الا و ..باید ی میانجی به صورت شکل همزه روی حرف ه قرار گیرد حالا می گویند نه ی میانجی با همزه متفاوت است و باید نوشت نامه ی حسن و نه نامه حسن و هزاران حکم دیگر که روز به روز تغییر می کند
غلط ننویسیم ابولحسن نجفی را بخوانید ان را بسیار متفاوت با کتاب نگارشی فلان نویسنده سنت گرا خواهید دید تازه همین اقایا ن در توجیه اینکه چرا این طور بنویسیم و ان طور ننویسیم دچار تناقضات وحشت اوری شده اند که می توان از آنها کتاب ها نوشت
حقیر معتقدم که خط باید هر چه بیشتر خود را به گفتار نزدیک کند تا بتواند از این طریق نسبت عمیق تری با زبان که یک پدیده ذهنی است پیدا کند البته در این مسیرباید بعضی از باید و نباید ها را به ناچار قبول کرد و این باید و نباید ها مربوط به هنگامی است که تمایز و مرز کلمات به خطر بیفتند به طور مثال خواستن و خاستن به عنوان دو کلمه جدا از هم باید رسم الخط مستقل خود را نیز حفظ کند ولی مثلا خواب را خاب نوشت چندان فاجعه ای اتفاق نمی افتد چرا که هر دوی این رسم الخط یک هویت زبانی دارند و یا مثلا اگر کسی حتی را حتا نوشت و یا حتما را حتمن نباید رگ گردنمان کلفت شود و خشمگین شویم


محمدمهدی عبدالهی
1394/8/26 در ساعت : 19:24:45
طیب الله خانم غفوریان بزرگوار
حمیده سادات غفوریان
1394/9/2 در ساعت : 14:6:47
سلام جناب عبداللهی
سپاس ازحضورتان.

((آرامش نصیبتان))
جابر ترمک
1394/8/28 در ساعت : 10:29:4
گفـته بـودی که زود می آیی
پس چــرا زودت این قدَر دیـــراست
دارد آوار مـی شـــود کـم کـم
بی تــو این آســمـان زمیـــن گیــراست...!
درود بانو غفوریان گرامی
آفرین بر شما اجرتان عظیم
حمیده سادات غفوریان
1394/9/2 در ساعت : 14:1:28
با سلام و عرض ادب
لطفتان را بی نهایت سپاسگزارم جناب ترمک گرامی.

((برقرارباشید))
محمدرضا جعفری
1394/8/26 در ساعت : 18:44:52
درود استاد............بسیار زیباست..موفق باشید انشاالله تعالی و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد ........
مـــردم اینـــجــا به درد می خـــنـــدنـــد
خــنـــده شایــــد دوایــــشان بشـــود
ترســـم این اســت نـــام حـاجـی باز
ســوژه ی خنـــده هایـــشان بشـــود...!
حمیده سادات غفوریان
1394/9/2 در ساعت : 14:17:19
سلام جناب جعفری گرانقدر

بسیارممنونم از دعای خیر و حضورگرم شما.
انشاءالله شما هم سلامت و برقرارباشید.

((سعادت نصیبتان))
صمد ذیفر
1394/8/28 در ساعت : 8:27:9
سلام
د رود فراوان بر بانو غفوریان گرامی .
چارپاره بسیار زیبایی سروده اید دستمریزاد ..
روح همه مسافران ابدی منا شاد و یادشان گرامی
خداوند کعبه دلها را از دست این نامسلمانان
نجات دهد..ان شاء الله

❄<::««««::>❄<::>❄««««::>❄
آن خدامْرده ها که یــک عمــــراســـت
گـــِرد کـعــبه خـــلاف مـی گـــردنــــد

جــای فـرزنـــدهایـــشان ایـــن بــــار
حـاجـیــان را فـــدای بــــُت کـــردنـــد
❄<::««««::>❄<::>❄««««::>❄
حمیده سادات غفوریان
1394/9/2 در ساعت : 14:4:57
سلام جناب ذیفرگرامی
زیبایی درنگاه شماست.
بله یاد این شهیدان راه عبودیت گرامی باد و خداوند به دل غمدیده ی بازماندگانشان .
صبر وتسلی عنایت کند انشاءالله.
سپاس ازهمراهی مهربان شما.

((پاینده باشید))
اله یار خادمیان
1394/8/27 در ساعت : 6:58:53
سلام و درود بر شما وبر طبع سلیم
قلم رسا و بارسالت شما
تا همیشه اندیشه روشنگرباد احسنت

طیب الله
حمیده سادات غفوریان
1394/9/2 در ساعت : 14:15:16
سلام جناب خادمیان گرانقدر.

حضورتان دلگرمی بنده است سژاس ازهمراهی شما.
((پایدارباشید))
هادی ارغوان
1394/8/28 در ساعت : 7:11:42
رفته بودی که وقت برگشتن
کوله بارت پر از خدابشود
شاعر!
سلام
به نظر حقیر مصرع دوم:
اولن- کوله بار پر از خدا از ارزندگی (جل جلاله)به دلیل قیاس ظرف ومظروف می کاهد.
ثانین-کژتابی استعمال این ترکیب باتوجه به این که
به هرحال حاجیان رهاوردهایی به همراه می آورند، نیز
ناخواسته مخاطب را حداقل برای لحظاتی به بیرون ازمتن منحرف می کند.
....
دولفظ "تف" و "لعنتی" هم بازبه نظرم به عصبیت
شعرمنجرشده است، درباره لفظ اول شاید "اف" مناسب تر بود.
موفق باشید.
حمیده سادات غفوریان
1394/9/2 در ساعت : 14:13:10
سلام جناب ارغوان گرامی

درخصوص کوله بارت پراز خدا بشود تا به حال به این بعد ماجرا نگاه نکرده بودم و شنونده های این اثرهم به من اشاره ای نکرده بودند. درخصوص اون دووازه هم که فرمودید هرچند گاهی چاشنی خشم و نفرت دربعضی موارد در شعر لازمه اما به نظر شما احترام می گذارم و بسیارممنونم از دقت نظر شما.

((شادمانی نصیبتان))
بازدید امروز : 5,522 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,961,915
logo-samandehi