ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گناه کیست که ما هرزه نگاه شدیم
گناه کیست که ما هرزه نگاه شدیم
و در سلاسل تقدیرمان تباه شدیم

تو گویی این همه عالم به غیر وهم نبود
درون شب سفری کرده و پگاه شدیم

به قصد هجرت از این ناتنی برادرها
چو یوسف از بر بابا به کنج چاه شدیم

چو زخم عود فروزان ز آتش نمرود
به یک چکامه فراری زجان پناه شدیم

کجاست وادی حیرت که سر بیندازیم
به زخم چوبه چوگان که سر به راه شدیم

چو نیست حضرت مه در محاق، ما کوریم
سیاه دیده تر از این به سوز آه شدیم

سوار بادیه بر غیرتت لگام بنه
که ما به درگه تو بی خود و سپاه شدیم

ادب به شرم اهورا سکوت کرد و گذشت
تو نیز چشم بهم نه که روسیاه شدیم

دخیل حضرت ارباب پر ز حسرت آب
در این شکست پر از نور، همچو ماه دشیم
کلمات کلیدی این مطلب :  ماه ، دخیل ، سلاسل ، تقدیر ، تباه ، گناه ، هجرت ، یوسف ،


   تاریخ ارسال  :   1394/9/4 در ساعت : 17:25:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  714


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدرضا جعفری
1394/9/4 در ساعت : 20:11:13
درود و ماشاالله........
چو زخم عود فروزان ز آتش نمرود
به یک چکامه فراری زجان پناه شدیم

کجاست وادی حیرت که سر بیندازیم
به زخم چوبه چوگان که سر به راه شدیم
جابر ترمک
1394/9/4 در ساعت : 17:47:53
به قصد هجرت از این ناتنی برادرها
چو یوسف از بر بابا به کنج چاه شدیم
بازدید امروز : 8,523 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,964,916
logo-samandehi