سلام بر شاعر محترم
ابتدا از باب درس اموزی از خدمت جناب وثوقی عزیز دو سوال داشتم
1-حضرت عالی اگر درست فهمیده باشم در تقطیع همان مصراع مناقشه برانگیز برای اولین بار مسئله ای را به نام اشباع کسره اضافه بر مبنای طبیعت زبان و نه فقط ضرورت مطرح فرمودید که برای حقیر جالب و مهم بود چرا که تا کنون فرض بنده این بوده است که در شعر هرجا ضرورت وزن اقتضا کرد باید کسره را اشباع نمود و در غیر این صورت به شکل طبیعی به خوانش ان مبادرت ورزید
بر اساس همین نظریه بود که بنده و شما به دو تقطیع متفاوت از ان مصراع مشهور رسیدیم
اکنون در خواستم از حضرت عالی این است که بیشتر این موضوع گشوده شود به طورمثال در همین شعر خانم عباسیان درتمامی دست های ردیف ،کسره بعد از ان به ضرورت باید اشباع شود و لی در خصوص "سمت جاهای نباید" کسره بعد از سمت باید به شکل طبیعی خوانده شود و یا در عبارت در مورد تو کسره بعد از مورد باید اشباع شود
و اگر حضرت عالی حداقل در همین شعری که در کادر نقد قرار گرفته است این موارد را توضیح بفرمایید که مثلا در کجا این اشباع نمودن ها طبیعی است و کجا خیر عالی خواهد بود
به نظر می رسد قدما چندان قائل به شرایط و فضا و طبیعت زبان نبوده اند و اصلا به همین دلیل است که موضوعی به نام ذو وزنین مطرح می شود یک جا به گفته شما دلشان خواسته کسره اضافه را می کشند می گویند این هم وزنش یک جا هم نمی کشند و وزن متفاوتی را می گویند
و اما سوال دوم
سیاوش کسرایی در شعر آرش کمانگیر در حالیکه در وزن فاعلاتن به پیش می تازد ناگهان بدلیل تغییر فضای داستان به وزن مفاعیلن در می غلطد
لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت دردآور،
دودو و سه سه به پچپچ گرد یکدیگر؛
کودکان بربام؛
دختران بنشسته بر روزن،
مادران غمگین کنار در
کم کمک در اوج آمد پچپچ خفته
خلق، چون بحری برآشفته،
به جوش آمد؛
خروشان شد؛
به موج افتاد؛
بّرش بگرفت و مردی چون صدف
با این وجود حضرت عالی بفرمایید این تغییر وزن بیانگر همان توضیحی عروضی حضرت عالی است و یا خیر و باید توجیه دیگری برایش درست کرد
البته تا حدی میدانم که مفاعیلن نمی تواند چندان خویشاوندی با فاعلاتن داشته باشد و مضاف اینکه شاید بند و بست شعر نیمایی متفاوت با شعر سنتی باشد ولی واقعا و صادقانه عرض کنم اطلاعات عروضی بنده بسیار کم است به همین دلیل در هیچ موردی مطمئن نیستم و به همین دلیل است که سوالات پیش و پا افتاده ای را مطرح می کنم که بزرگان سایت مرا خواهند بخشید
و اما این شعر
ابتدا از خانم مطهره عباسیان عذر می خواهم که مطالبی خارج از متن مطرح گردید
حقیر با نظر جناب عباس خوش عمل در خصوص این شعر کاملا موافقم اصولا انچه را که من با زور و شرح فراوان سعی می کنم بگویم ایشان در نهایت اختصار و روشنی بیان می فرمایند
بله این شعر از سلاست و روانی و خصوص سادگی برخوردارست سادگی که به ساده اندیشی و بلاهت تا حد زیادی نزدیک نشده است
این شعر را اگر جراحی کنیم به تعداد صفر تشبیه صفر استعاره صفر تشخیص و صفر اریه های تخییل افرین می رسیم اما با این وجود شعر خوبی است
فقط کنایه دست خودم نیست در فضاهایی کاربرد شاعرانه ای دارد که تردید و لرزش های هیجانی موج بزند نمی دانم این کنایه در تمام ابیات این شعر جوا ب گو هست یا خیر در 50درصد ان حقیر موافقم که چنین فضایی ایجاد شده است در بقیه را نمی دانم