سلام بر جناب خصلتی
بدون تعارف خدمت حضرت عالی عرض کنم حقیر از این غزل همین دوبیت را تا حدی می پسندم (البته با این قید که نام حمید خصلتی روی ان قرار گرفته است و انتظار از وی بیش از این است )
دنیا همه آیینه ی در حال سماع است
شاید که به تصویر کشد زلف شمارا
می خواهی اگر فتنه وآشوب بخوابد
باید که به مسلخ ببری آینه هارا
حمید عزیز
استفاده از المان های مثل چشم و ... برای شاعری مثل حمید خصلتی به شدت خطر ناک است
در تاریخ ادبیات و در حافظه شعری مخاطب جدی شعر هزاران گونه بازی و یا بهتر بگویم زنگولک بازی با چشم شده است
شاعری مثل حمید خصلتی وقتی با چشم عاشقانه خود را شروع می کند و ته تصویر سازی خود به این می رسد که چشمان تو دل خلقی را برده است فاتحه ی شعر و اثر خود را خوانده است
چرا که این نوع نگاه به چشم انرزی و قابلیت خود را از دست داده است یعنی در مقابله با حافظه شعری مخاطب و یا تاریخ ادبیات از جلوه و اثر گذاری خالی شده است مانند باطری ماشینی که خالی شده باشد و دیگر قدرت حرکت و انفعال نداشته باشد
حمید جان
نه تنها این نوع استفاده جلوه ی خود را در برابر حافظه مخاطب از دست داده است بلکه به نظر می رسد این نوع استفاده در مقابل اشعار تولیدی خود حضرت عالی نیز رنگ و تازگی ندارد
در کتاب "در خواب هایم قدم بگذار " از جناب عالی اتفاقات شاعرانه تری با همین چشم صورت گرفته است
خصلتی عزیز
زنجموره های عاشقانه پایانی غزل نیز تکراری فاقد کشف و تازگی است
بیت پایانی شعر نیز به شدت بیرون افتاده از غزل است
در بیت " افتاده دل از چشم بهار اور دلدار
یا باز خدا خواسته تغییر قضا را "
ترکیب وصفی چشم بهار اور افزاینده موصوف و در حد عالی است گرچه کل تصویر سازی که در این بیت شده است چیزتازه ای همراه ندارد اما همین ترکیب نجات دهنده بیت است
حمید عزیز در همین بیت فرموده ای افتاده دل از
عزیز من این دل به چه مقوله حسی و قابل درکی ارجاع دارد چه اجباری است که در هر شعری از این چشم و دل بیچاره کار کرد گرفته شود خوب مرد حسابی راحت بگو
افتاده ام از چشم بهار اور دلدار
رک گویی ام را ببخش ان را به حساب صمیمیت و دوستیمان بگذار خودت از علاقه ام به تو وشعر ت آگاه هستی
زبان این غزل خوب و احساس بر انگیز بود که البته از حمید خصلتی همین هم انتظار ست
حمید خصلتی
1394/9/20 در ساعت : 19:1:18
سلام وسپاس به خاطر اینکه بی مزد ومنت همیشه به من لطف داشته ای صادق بزرگوار. به همه نوشته ها وگفته هایت احترام می گذارم وتوصیه هایت را بگوش جان می شنوم. فقط با عبارت شعرهای تولیدی موافق نیستم. چرا که هر شعر برای من جز یک اتفاق نیست واگر کوشش بود شاید باید بیشتر از این قلم می زدم وتولیدات بیشتری داشتم.از زحمتی که میکشید چه در نقد شعر من چه در نقد شعر دوستان بسیار سپاسگزارم واز همه زحماتی که ذر انجمن های متعدد می کشید منت دارم.پیروز وزنده باشید.توصیه هایت را به گوش جان می شنوم. یاحق
|