ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ترانه ای برای جانبازان عزیز....


 



ترانه پرنده ها



بسم الله الرحمن الرحیم



سلام. این ترانه رو هدیه کرده ام به جانبازان عزیز...



وقتی درباره ی بزرگواری آنها فکر می کنم هیچ برایم نمی ماند جز شرمساری و شرمندگی. امیدوارم به درگاه الهی مقبول افتد.



این را هم بگویم که احتمال اصلاح آن هم بسیار است.!



 



ترانه ی پرنده ها...



 



قصّه می خوام بگم براتون اما



هر کی خوابش میاد بِره بخوابه



وقتی بِرَن می گم دلم از اینا



که خوابشون میاد چقد کبابه...



 



وقتی خدا بنده ها رو آفرید



از یه کنار کُلِّشون آدم بودن



اونا که پر داشتن از اون اَوَلاش



زیاد نه، چارده تا بودن، کم بودن



 



خدا نشونشون داد و بُلن گفت:



" مثل اینا برید کبوتر بشید



آی آدما! حواستون جمع باشه



نرید تو دنیا کور بشید، کر بشید



 



این جایی که می خواید برید کوچیکه



فِک نکنید که دنیاتون بزرگه



مثل یه جادّه اس که باید برید و



هر قدمش هزار هزار تا گرگه



 



پَرَم بگیرید و بخواید بِپَّرید



زمینیا زمینتون می زنن



مارای خوش خطّ و خال دنیاتون



با نیشاشون آتیشتون می زنن



 



خلاصه که سخته، کار هر کی نیس



سختی هاشو باید تحمل کنید



شبیه مردابه، پر از گِل و لای



شما باید توی گِلا گُل کنید



 



....



 



اون موقع آدما همه خوب بودن



سراشونو همه تکون می دادن



خدا که حرف می زد چه شوقی داشتن



انگاری راستی راستی جون می دادن....



 



موقع بیعت یادتون هست دیگه؟!-



حتی کثیف تراشونم قل دادن!



همونا که از همه بدتر شدن



از همه بیشتر همه رو هل دادن!



 



گذش گذش گذش گذش تا اینکه



پرنده ها با دیوا درگیر شدن



تو جنگی که دیوا شروع کردنش



جوونا هیچ، طفلامونم پیر شدن...



 



هر چی که ضربه می زدن به دیوا



عجیبه! دیوا مگه جون می دادن!؟



گمون کنم یه لشکر از پشت سر



یواشکی به اونا خون می دادن!



 



(در گوشی یه چیز بگم، مهمه:



این دیوا هم یه روزی آدم بودن



نگاه نکن الآنو؛ این ها یه روز



خلیفه ی خدا تو عالم بودن...



 



چی شد که این جوری شدن؟ معلومه!



دیو شدنِ "پرخورا" صد در صده



بعدشم اینکه: اینا یادشون رفت



دهن کجی با دهن پر بَده... )



 



خلاصه که پرنده ها رفتن و



جون دادن و پر زدن و جنگیدن



وقتی که دیوا رو کوبوندن زمین



تو صورت امامشون خندیدن...



 



....



 



درسته، راس می گین، خودم می دونم



پرنده ها تو آسمون قشنگن



اما بدونید که تو چشم خدا



پرنده ها پرپرشون قشنگن...



 



دس دادن و پا دادن و سر دادن



پر زدن و پر زدن و جون دادن



رفیق آسمون بودن امّا باز



به جونِ بی روحِ زمین خون دادن



 



پرنده ها می پرن و می پرن



پرنده ها از آدما دور می شن



آدما اونها رو نمی بینن و



آروم آروم یواش یواش کور می شن



 



بعد پریدنِ اونا، یه عده



کنار آدمای کور می مونن



از اون یه عده بعضا جون دارن



بعضیاشون انگاری نیمه جونن



 



همه میگن به اونا "مرد جنگی"



صافن و بی ریا، مث بلورن



از تو چشاشون میشه فهمید اونا



مال یه جای خیلی خیلی دورن...



 



شیشه ی عطرن سرشون باد داره



سنگو با جون و دل بغل می کنن!



شبیه بُمبَن و اگر یه روزی



خنثی بشن بهتر عمل می کنن...



 



تو دنیا موندن به همین امید که



چشمِ سه چار تا آدمو خوب کنن



از این همه آدمای آهنی



حداقل بعضیا رو چوب کنن...



 



اما نمی دونم چرا آدما



پرنده ها رو سنگشون می زنن



تا می بینن پرنده ها رو، محکم



با دس به طبل جنگشون می زنن



 



داد می زنن، هو می کنن، فحش می دن



-آی ادما! به خدا نامردیه



اینکه به این پرنده ها پشت کنیم



آخر دلمُردگی و سردیه



 



وقتی هزار تا آدمِ مثلِ ما



دیوای زشتو دیدن و ترسیدن



اینا با اینکه تنشون ضعیف بود



رفتن و با هزار تا دیو جنگیدن



 



چشماتونو وا کنید و ببینید



تا کی می خواید یکی روایت کنه؟!



برید کنار یکیشون که زنده اس



از اون بخواید یه خورده صحبت کنه...


کلمات کلیدی این مطلب :  ترانه ، ای ، برای ، جانبازان ، عزیز.... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/10 در ساعت : 12:4:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  1255


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابراهیم حاج محمدی
1390/7/10 در ساعت : 12:37:58
قشنگه دوست من قشنگ ولی
1- ترانه و اینقدر طولانی ؟
2_ (در گوشی یه چیز بگم، مهمه) در این مصرع اگر حرف راء در درگوشی به کسر خوانده بشه که ظاهرا مقصود شما همین بوده اشکالی وارد نیست ولی اگر به سکون راء تلفظ بشه لازمه بعد از « چیز » یک واو یا یاء قرار بدید
3- بعضی جاها از زبان محاوره خارج شده اید (
چشماتونو وا کنید و ببینید ) لازم بود بگید (
چشماتونو وا کنین و ببینین ) دو سه مورد دیگه مشابه همین مورد بود .
رویهم رفته روایتگری زیبائی بود و لذت بردم
پیشنهاد می کنم به شما مقاله ی « داوری در ترانه » را سرچ کرده حتما بخوانید
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
باسلامی گرم خدمت دوست عزیزم...
سپاسگذار محبتتان هستم.
به زودی و سر فرصت و با استفاده از نظر دوستان ترانه اصلاح خواهد شد.
بابت معرفی آن مقاله هم ممنون.حتمن می خوانمش.
اکرم بهرامچی
1390/7/11 در ساعت : 9:24:53
گذش گذش گذش گذشت تا اینکه




پرنده ها با دیوا درگیر شدن




تو جنگی که دیوا شروع کردنش




جوونا هیچ، طفلامونم پیر شدن...

سلام آقای جواد شيخ الاسلامي
خیلی خیلی زیبا بود و اما طویل .............البته یه جاهایی باید روی واژه ها بیشتر کار کنید اما در کل حرف و پیام و تصاویر و تشبیهاتتون خیلی خوب بودند/دست مریزاد
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام بر شما. از اينكه هر از گاهي لطف مي كنيد و از دادن نظر دريغ نمي كنيد بسيار متشكرم.
سعي مي كنم بيشتر روي اين ترانه كار كنم تا بهتر شود انشاالله.
بازدید امروز : 6,239 | بازدید دیروز : 12,053 | بازدید کل : 121,812,346
logo-samandehi