ای موجهای گیسویت دربادها رها
پُربوستان عشقت از نارنج بوسه ها
دل می دهی به حرف دلم درشب غزل
یامی کنی فریضه ی لبهات را ،ادا
تب کرده بود پیکرتودرحضوردل
بیدارگشتی ازتب وگفتی چه بود، ها!
دادم تکان دودست دلم رابرای تو
می کردسیر،دخترگیس تودر فضا
زیبای دل به سیر ِتنت می بری مرا
یامی کنی به حسرت گلگشت، مبتلا
ای هرچه هست درهمه عالم به یک دمت
ای هرچه نیست ،گشته به اذن شمافنا
همچون منی کجاورسیدن به وصل تو
همچون منی کجا و لب چشمه ی بقا
آغوش تست جنت ِموعود ِچون منی
گر مرگ هست راه رسیدن، بگو بیا
تاریخ ارسال :
1394/11/12 در ساعت : 9:55:35
| تعداد مشاهده این شعر :
749
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.