پدرم آینه از نور تو جان می گیرد
قلبم از عشق وجودت ضربان می گیرد
پدرم راز نگاهت همه عشق است همین!
دلم از لمس نگاهت هیجان می گیرد
غزلم بیت به بیتش به غرورت دل بست
شعرم از شور و شعف هی نوسان می گیرد
عاشقی حس قشنگی ست که یادم دادی
پدرم سایه ات از عشق نشان می گیرد
حس امنیت من در گرو بودن توست
یادم از بردن نام تو امان می گیرد
پدرم سایه تو بر سر این شوق مدام
با تو خون در رگ و جانم جریان می گیرد
روز میلاد علی «ع» روز تو را می نامند
قلم از عشق علی «ع»تاب و توان می گیرد
زهرا علی بابایی
سایه پدرانی که در قید حیاتند مستدام و روح پدران
آسمانی شاد باد......
تاریخ ارسال :
1395/2/3 در ساعت : 14:24:53
| تعداد مشاهده این شعر :
847
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.