با نردبان یاد تو تا آسمان پل می زنم
با نیت دیدار تو گاهی تفآ ل می زنم
از ارتعاش واژه ها وقتی که می لرزد قلم
در دفتر و دیوان خود جام تغزل می زنم
در آسمان ها و زمین نقش تو را حس می کنم
گاهی به عشق آسمان روی زمین زل می زنم
تا بر سریر معرفت، عشق است تاج سلطنت
امید بر وصل تو من دست توسل می زنم
صبح ازل، شام ابد ، یاد تو جانم می دهد
از یاد تو ، تا یاد تو ، دور تسلسل می زنم
با لحظه هایی از غزل ، آیینه باران می شوم
آرامگاهی در دلم ، چون برج طغرل می زنم
در جذر و مد افتاده ام با این همه دریا دلی
دل را به دریای غم از باب تفعل می زنم!
زهرا علی بابایی
تاریخ ارسال :
1395/2/29 در ساعت : 19:30:15
| تعداد مشاهده این شعر :
606
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.