دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

منتظر یار ...

بسم رب النور هنگام بهار آمد و از تو خبری نیست بوی نفست آمد و از تو اثری نیست آن نامه که دادم به کبوتر به هوایت هیهات! نه از تو نه کبوتر خبری نیست دیشب به نسیم سحری کوی تو جان را دادم ؛ که خبر از تو و پیک سحری نیست دیوانه ی دیدار تو در شهر فراوان سوگند ؛ که از یار تو دیوانه تری نیست دیریست که شیرینی مهری نچشیدم جز خنده ی وصل تو به لب ها شکری نیست آئینه صفت جمعیتی چهره نمایند در آینه جز سایه ی صورت هنری نیست اما به حضور همه ی دلشده گانت در بین همه غیر من آسیمه سری نیست امروز نیایی و قفس را نگشایی فردا ز قناریِ تو جز مشتْ پری نیست عمریست که عشاق تو در دهر غریب اند آیا که بر این قافله صاحب نظری نیست! ؟

---

---

   تاریخ ارسال  :   1395/3/3 در ساعت : 16:47:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  592

---

---