ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بازنده
من تَه گرفته دردم عزا بس است
امید میوه ندارد ، هوا پس است

می پوسم عاشق اینم ، همین شکست
شهری که روی گسل پنج دی گسست

این ماجرای من است آخرش چنین
تب تب و تب و همش تب ، همش همین

من آشنا شده ام با خودم که درد
پیروز و فاتح من شد از این نبرد

آماده ام بپذیرم شکست را
بن بست و اینهمه آوار دست را

آماده ام که تو زندانی ام کنی
قربان اگر شده قربانی ام کنی

می بازم اینکه نبردم عجیب نیست
بازنده ای که نجاتش صلیب نیست

می لولم از خودم اینجا چه حالی ام
در انزوای طلوعی خیالی ام

دوزخ بهشت و جهانم ، جهنم است
مضنون اصلی پرونده آدم است

مضنون تو بودی و من حبس می شوم
زندان به کار تو ای نفس می شوم

مرگم برای کسی هم غریب نیست
بر شاخه های انارم که سیب نیست

من صورتک زده ام تا که این نقاب
باشد مترسک من در حضور خواب

برگُرده ام ، هَذیانی از آتش است
بغضم چَپیده به خوابی مُشوش است

این نخ نمای سه جلدم ، چه کارها
از زور گریه بخندم ، به گریه  ها

آهی به حنجره بودم که ابر شد
راهم از اینهمه بی راهه صبر شد

قلبم بریده ای از روزنامه هاست
ترحیم و آگهی از سوزنامه هاست

مردن و شایعه بودن ، چه ماتمی است
در انزوای خدا ، درد مبهمی است

تُف بر تو زندگی آرام ، رام و نرم
سرد آمدی ، و تنورت چه داغ و گرم

فواد شجا ع الدینی
کلمات کلیدی این مطلب :  قربان ، دوزخ ، بهشت ، صلیب ، فواد شجا ع الدینی ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1395/4/8 در ساعت : 0:8:5   |  تعداد مشاهده این شعر :  534


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدرضا جعفری
1395/4/8 در ساعت : 1:41:59
درود استاد عزیز.......فوق العاده ست / التماس دعا

مرگم برای کسی هم غریب نیست
بر شاخه های انارم که سیب نیست

من صورتک زده ام تا که این نقاب
باشد مترسک من در حضور خواب
مهدی سیدحسینی
1395/4/9 در ساعت : 16:23:8
سلام
بهره بردم
طاعاتتون قبول
حسین غریب
1395/4/9 در ساعت : 13:42:33
مرگم برای کسی هم غریب نیست
بر شاخه های انارم که سیب نیست


افرين فواد عزيز ما
بازدید امروز : 11,658 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,968,051
logo-samandehi