ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مگر نامش چه دارد؟؟ تا علی گویم....
در شب قدر نجف به چه صفایی دارد
گریه در صحن علی رنگ و جلایی دارد

به جز از گریه چه داری بکنی ای ساءل
مویه در دل به خدا خوب صدایی دارد

گرچه کفرست ولی این دل ما هو هو کرد
ای خدا خوب ببین او چه خدایی دارد

مرهم زخم دلم نیست به جز شیرو نمک
ای بنازم دل خود را... چه داویی دارد!!!

شب قدر است دلم حال و هوایی گشته
در شب ضربت او کرب و بلایی دارد


مجتبی اصغری فرزقی ( کیان)


چرا امشب تمام شهر را آوار می بینم
چرا در کوچه امشب بغض را بسیار می بینم

اگرچه بیست و یک روزست ...اما ماه دیگر نیست
من امشب آسمان  را با کمی اکراه می بینم

مگر از پشت خنجر خورده مولا و مراد شهر
که اینسان مردمان را دست بر دیوار می بینم

مگر نامش چه دارد؟؟ تا علی گویم که اینگونه
تمام دکتران شهر را بیمار می بینم

گدایی نزد ایشان عین سلطانیست ای مردم
کسی را که ندارد عشق او من خار می بینم

هنوز از تابش خورشید بیزارند خفاشان
چنان که در خسوفش دست ها در کار می بینم

فقط آرام می گریم من آن مظلوم عالم را
میان عاشقان او خودم را تار می بینم

مجتبی اصغری فرزقی ( کیان)

کلمات کلیدی این مطلب :  علی ، کیان ، گدا ، گریه ، اصغری ، قدر ، ضربت ، ساعل ، نجف ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1395/4/9 در ساعت : 12:28:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  688


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مهدی سیدحسینی
1395/4/9 در ساعت : 16:19:41
درود
طاعاتتون قبول
محمدرضا جعفری
1395/4/9 در ساعت : 19:24:5
درود..........

شب قدر است دلم حال و هوایی گشته
در شب ضربت او کرب و بلایی دارد
بازدید امروز : 14,856 | بازدید دیروز : 12,916 | بازدید کل : 121,781,789
logo-samandehi