یک حنـجره یِ پر از شــــــقا یق
پیوسته ، تمام عمر ، عاشــــــــق بودم
در عشقِ تو، شایســـــــــته و لایق بودم
در یای محـــــــــــبتت به ژر فای زمان
در بحر تو غوطه ور، چـــــو قایق بودم
عشاق تو را ، سنـــــــــگ صبوری باید
من معتمدِ، همه ســــــــــــــــــلایق بودم
از کــــــودکی ام خاطره ی بازی نیست
انــــــــــگار، که من مرگِ حقایق بودم
چون شمع ، که می سوزد ومی ریزد اشک
یک حنـجره یِ پر از شـــــقایق بودم
هر جا که زتو، ذکــری و یادی کردند
انگـــــــــــشت نمایِ آن ، خلایق بودم
عمری که نکرده ام !!!!!، به پایت سر شد
یک عمر تو را ، عاشــــق و صا دق بودم
دلدادگی ات ، مرا چنان آهن کــــــرد
آن سان ، که به مشکلات ، فائق بودم
مصطفی معارف12/7/90 تهران
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/16 در ساعت : 10:5:54
| تعداد مشاهده این شعر :
951
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.