ساعت ده شب ساعت دیدار و گفتگوی مجازی شاعران پارسی زبان در تالار گفتگوست!این تالار که چند روزیست افتتاح شده است در کنار تبادل آرا و بحثهای ادبی و نقد شعر و ... گاه بستری برای طبع آزمایی ها و شوخ طبعی های آنلاین شاعران می شود.شعر گروهی ذیل با پیشنهاد قادر دلاورنژاد دیشب( 26 دیماه) سروده شد که با عنوان «ساعت ده شب» بی هیچ دخل و تصرفی ذکر می شود.
شاعران به ترتیب حضور!:
ق=قادر دلاورنژاد س=سعید سلیمانپور م=سید محمد مهدی شفیعی
ب=بهمن اکبری پ=پروانه بهزادی آزاد ح=حمید خصلتی
ق: شروع عاشقی ماست ساعت ده شب
س: قرار عشق همینجاست ساعت ده شب
م: برای من که نمیدانم از فنون غزل
فقط مجال تماشاست ساعت ده شب
س: حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
چه دوستانه، چه زیباست ساعت ده شب
ق: دوباره پیرهنت را به این و آن ندهی
تو یوسفی و زلیخاست، ساعت ده شب
م: "قطار روم خراسان" گریخت از محفل
چه وقت "شاید" و "اما"ست ساعت ده شب؟!
(به مناسبت خروج ناصر حامدی از تالار گفتگو!)
س: نوشته ها همه لبریز شور و شیدایی
ز شور شعر، چه شیداست ساعت ده شب
ب: نگاه کن که چه گفتیم ساعت ده صبح
نگاه کن که چه می خواست ساعت ده شب
س: چقدر باب شد امشب به اقتفا رفتن
به هر که می نگری پاست ساعت ده شب!
م: به رغم گردش یکریز و تند ساعت ها
زمان شعر و غزل jost ساعت ده شب!
ب: پی معاویه بودو یزید، او ده صبح
کنون برادر مولاست، ساعت ده شب
س: جناب قزوه! چرا دیر کرده ای امشب؟
بیا که غرق تمناست ساعت ده شب!
م: ببین که محفل ما جمع جمله اضداد است
چپ و میانه رو و راست ساعت ده شب!
س: یکی شبانه به تالار گفتگو برود
یکی نگاه کند «لاست» ساعت ده شب!
ب: خوراک ماست چلوگوشت،ساعت ده صبح
غذای ماست فقط ماست، ساعت ده شب
پ: حضور خلوت انس است و شاعران جمعند
عجب مشاعره برپاست ساعت ده شب!
م: زبان و طبع همه دوستان این تالار
عجب روان و شکوفاست ساعت ده شب
ح: قرار امشب ما چیست شاعران جوان؟
که وقت در گذر از ماست ساعت ده شب
م: به لطف جمع شما شعر فارسی هر روز
پر از نفوس مسیحاست ساعت ده شب
چه باک اگر که تن اش نیست بین ما رفقا؟
که روح قزوه همینجاست ساعت ده شب!
ح: حضور روشن آیینه هاست در اینجا
شب مشاعره برپاست ساعت ده شب...
............
به یازده چو رسیدیم شعر پایان یافت
وگرنه کار غزل می کشید تا ده صبح!