"تولید سرگین"
بعد ازین اسب چموش خویش را زین می کنم
صورتش را با نقابی سرخ تزیین می کنم
تا رسد دستم به اوج قلّه های افتخار
یکّه تازی کرده و بالا و پایین می کنم
مثل فرهادی که دارد تیشه دردستان خویش
بیستون را جابجا با یاد شیرین می کنم
هر زمان توفان به پا گردد، به دور از گرد و خاک
یاد شیرین کاری یاران دیرین می کنم
می روم با پول بیت المال ماشین می خرم
بی وضو هرشب دعا در حق مسکین می کنم
خرج مایحتاج فرزندان خود را تا ابد
با حقوق مردم بیچاره تأمین می کنم
وام قرض الپس نده می گیرم از بانک رفاه
کرّه خر می گیرم و تولید سرگین می کنم
با عیال و خاندانم می گریزم از وطن
رقص در آنتالیا و لندن و چین می کنم
هرکه در راه گریز از مرز همکاری کند
دعوتش در باغ گیلاسِ ورامین می کنم
گر طلب خواهی کند مهریه اش را همسرم
جیب هایش را پر از نارنجک و مین می کنم
درهوای شهر لندن در کنار دوستان
خنده بر ریش شما یاران غمگین می کنم
مال مردم را که خوردم با امید بازگشت
فکر استغفار از اعمال ننگین می کنم
مردم غم دیده را با طنزهای شارجب
شادمان در محفل رندان قزوین می کنم
در محافل با مرور موش و گربه از عبید
کام هر جنبنده ای را "بنده" شیرین می کنم
وصلتم را با عروسکهای چینی در بهشت
با دعای خیرِ خلق ا...تضمین می کنم
"مهدی سیدحسینی"
95 / 4 / 24