ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نقد محمد تقی قشقایی بر غزلی از سید صابر موسوی

نقد محمد تقی قشقایی بر
شعری از سید صابر موسوی

"پدر دریای مواجی ست... گاه آرام می گیرد
که دریا از سکوتش هم تلاطم وام می گیرد

که دریا از نفس افتادن خود را پس از طوفان
از او از حال بعد از موج او الهام می گیرد

سکوتش شعر غمگینی ست، بنشین، گوش کن، آرام...
ولی لعنت به این موجی که بی هنگام می گیرد

زن همسایه با دریا غریب است و مقصر نیست
که گاهی از صدای موج ها سرسام می گیرد

پدر جمع نقیضین است... طوفانی از آرامش
که در آغوش این طوفان دلم آرام می گیرد

به لطف صورتش زیبا شدند انگار تاول ها
حباب روی دریا نیز دریا نام می گیرد"

سید صابر موسوی

طبق قرار این قلم و برای اینکه در بررسی دچار پراکنده گویی نشوم و بتوانیم مواردی را ازبین مولفه های بسیار زیاد به کنکاش بنشینیم، یکی دو موضوع را با رویکرد به این شعر طرح خواهم کرد. امید که به کار بیاید.

1-  نگاه منحصر به فرد به پدیده ها !

   درهنر همه کسانی که به نام هنرمند شناخته می شوند اگر بتوانند نگاه منحصر به فرد خودشان را که در کره زمین هیچ کس مانند آنها و همانند دیدگان آنها به زندگی و اطراف و اکناف آن نگاه نمی کند،داشته باشند به معنای اخص کلمه هنر پدیدار خواهد شد! شعر هم که بی اغراق (بدون مناقشه) سر آمد تمام هنرهاست.
برای اثبات کردن اینکه یک نوشته صرف نظر از منظوم بودن یا غیر منظوم بودنش! شعر است راه سختی نداریم. نیک می دانیم چه نظم های زیادی که از شعر فاصله دارند و البته در آثار همه شاعران قدمایی و معاصر هم یافت می شود! و همینطور چه نوشته هایی که بعد از نیما به خورد من و شما داده شد به نام شعر و البته نامهای زیادی هم به خود گرفت. البته شعرهای رفیعی که درژانر نیمایی ، آزاد ، سپید و...سروده شدند که  ادبیات را قوام بخشیدند...
برگردیم به موضوع ، شعر با"خلق" و "کشف" رابطه مستقیم دارد و شاعری موفق تر می نماید که بتواند دو واژه ذکرشده که کلید واژه در شعر به معنای واقعی و ذاتی اش هستند را با شرایط مناسبی از ذهن چالشگر و دقیقه یاب خودش بگذراند و به سرمنزل مقصود که همان مخاطب است به سلامت برساند.
این فرآیند برای انجامش به نگاه و زبانی احتیاج دارد که شاعر همه جوره برآن مسلط باشد و هیچ منظره ای را آنقدر شاعر بر آن مسلط نیست جز منظره ای که چشم خودش می بیند و با همه وجودش لمس می کند. شاعر در پی این فرآیند یعنی نگاه منحصر به فرد خودش(گاه کاملا شخصی) اثری را خلق می کند برای ارتباط با مخاطب راحت ترین مسیر را طی می کند.
وقتی بسیاری شعر از شاعران شناخته شده می خوانیم که کمترمورد پسند مخاطب جدی ادبیات قرار می گیرد شاید یکی از دلایل همین باشد که آن شعر مختص خود شاعر نیست! علیرغم اینکه شاعر آن را نوشته است!
   در این نوشته مقصودم از نگاه اختصاصی به هیچ عنوان فردی صرف نیست! منظور برداشتی است که شاعر با توجه به تجربیات واقعی خودش ، مشاهدات و حوزه مطالعاتی که داشته است به شعر رسیده است. شاعری که مثلا از گل نرگس بگوید امّا گل نرگس را ندیده باشد شعرش ابتدا برای خودش و سپس در نظر دیگران باورمند نخواهد بود.
شعر موسوی از این منظرمشخص است که شعری است که شاعر با پوست و خون و دلش اجزایش را درک کرده است. و چون این ادراک واقعی بوده است بخش شهودی نیز به خوبی مکمل آن شده است.
شعر اینطور آغاز می شود:
" پدر دریای مواجی ست... گاه آرام می گیرد/ که دریا از سکوتش هم تلاطم وام می گیرد"
همین شروع یعنی کلید واژه "پدر" نشان از طرح موضوعی دارد که قرار است ما را با دنیایی اختصاصی و نگاه بر آمده از آن روبرو کند. البته به لحاظ انتظاری که می توانست مخاطب را تا انتهای شعر هراسان تر نگه دارد به زعم نگارنده اگر"پدر" در بیت آغازین استفاده نمی شد و شعر که اتفاقا اجزا و کنش هایی دارد که دست مخاطب را به خوبی می گرفت و به پدر در انتها می رساند ، به زعم بنده مناسب تر می نمود که البته این آغاز نیزکفایت می کند.
در بیت سوم" سکوتش شعر غمگینی ست، بنشین، گوش کن، آرام.../ ولی لعنت به این موجی که بی هنگام می گیرد " به سادگی و صمیمت و البته با پارادوکس ایجابی که موج بی هنگام را به طور غیرمنتظره و مطبوعی! پس ازآرامش و سکوت دوست داشتنی ارائه کرده است ، به دلبستگی و انتقال این حس از طرف شاعر کمک شایانی کرده است.
و همینطور بیتهای دیگر این غزل که برآمده از این نگاه اختصاصی شاعر دارند که اوج این نگاه را در بیت پایانی می توانیم به نظاره بنشینیم:
" به لطف صورتش زیبا شدند انگار تاول ها/ حباب روی دریا نیز دریا نام می گیرد"

2-  شعر،جنگ و مجال ارائه


از این قلم در مورد ادبیات جنگ البته با رویکردهای مختلف چیزهایی دیده شده است! در این مقال بنا دارم به گوشه ای از این رابطه بپردازم یعنی ارتباط متقابل ادبیات و جنگ!
شاید در نظر اول مانند همه کارکرد های مشخص که سبب ایجاد هنر و شعر می گردد جنگ هم یک پدیده معمولی به نظر برسد! پدیده ای که البته با خودش مواردی را حمل می کند مانند : مرگ ،دوری ، زخم، انتظار ،تخریب، آوارگی ،غربت ، برادر کشی ، سیاست و... که نیک می دانیم از جنگ دم بریده نه تنها همه موارد نام برده شده بر می آید بلکه خیلی چیزهای خوب هم بر می آید! مانند عناصر کیفی و واژه هایی چون: محبت ، گذشت ،ایثار، دوستی ...وقتی جلوتر می رویم می بینیم واژه های مثبت کمتری برای جنگ و اطرافش می یابیم و این به خاطر مذموم بودن خود جنگ به عنوان پدیده و ابزاری نزد سیاستمداران است.
حال شاعری که این پدیده(جنگ) را لمس کرده است چگونگی و برآیند این ارتباط با دنیای شاعر و شعر به معیارهایی بستگی دارد که گوشه ای از آن معیارها و نحوه ایجاد و ارائه آنها در شعر را به نظاره می نشینیم.
سابقا عرض کرده ام شعرهای حامل این مضمون یعنی دفاع مقدس یا جنگ به سه حالت به عرصه می آیند:
-  حالت به هنگام جنگ
-  حالت پس از یک زمان کوتاه از جنگ
-  حالت پس از یک زمان طولانی
 نیک می دانیم که هرچه از بالا به پایین میل می کنیم یعنی از زمانی که در آن حادثه قرار داریم به سمتی که مشمول مرور زمان می شود از درجه غلیان احساس لحظه ای که شاعر در آن قرار دارد کسر شده و به درجه احساسات عمیق افزوده خواهد شد. هرچند می توانیم نمونه هایی از نقض این ارتباط بیاوریم اما صورت کلی در بیشتر مواقع این گونه است.
به تعبیر اولی در حالت سوم یعنی حالتی که شاعر یا خودش در جنگ مستقیما نبوده است یا اگر بوده با یک فاصله بعید از زمان اتفاق افتادن جنگ و اتمام آن ذهنیات درگیرش را با در نظر گرفتن کلیه حواشی و جوانب به روی کاغذ می آورد. این ذهنیات می تواند باورمند ، عینی ، به روز نیز باشد.
در این شعر می بینیم که جنگ تا اتاق های خانه شاعرو خانواده اش نفوذ کرده است! یعنی همان حالت سوم نحوه نگارش، از نشانه های این زبان که کاملا ادبیات دفاع را به خوبی نمایان می سازد و در شعر عینیت بخشیده شده است این بیت است:
" زن همسایه با دریا غریب است و مقصر نیست /  که گاهی از صدای موج ها سرسام می گیرد"
با اینکه زن همسایه به هر دلیلی شرایط جنگ و حواشی آن را درک نکرده است و شاعر با احترام تمام می گوید که همسایه ما مقصر نیست که پدر جانباز مرا و تبعات جنگ را حس نکرده است، اما شاعر به این عدم درک به دیده احترام می نگرد و اتفاقا همین نگاه برای خود شعر احترام به همراه می آورد.
و در بیت نهایی شعر که زیبا شدن تاولهایی که از اثرات و تبعات شیمیایی بی معرفت است را به صورت و سیرت درونی پدر مرتبط می داند ، کاری در خور انجام شده است. آنجا که معلول هرگونه احترامی نیاز به دلیل قدرتمندی دارد و چه دلیلی بهتر و مناسب تر ازدریایی آرام ، طوفانی و خروشان به نام پدر.
نهایتا این شعر نشان از شاعری دغدغه مند دارد ، شاعری که انسانیت و تلاشش برای ارتقاء این موهبت که خداوند در اختیار همه قرار نداده است قابل احترام است...
با رویکرد به این شعر می شد مواردی دیگری را نیز به بررسی گذراند مانند:
-  دریای شعر و شعرهای دریایی!
-  زبان قابل باز آفرینی
-  کارکرد موسیقی و آرامش!
-  فرآیند استخدام واژه های همگن و ضعف و قوتها

که تا همینجا هم به دلیل طولانی شدن کلام عذر خواهم.
طبق قرار این قلم اشکالات تایپی و ویرایشی را حلال فرمایید.

95/6/9
محمد تقی قشقایی
mohammad_ghashghaei@
کلمات کلیدی این مطلب :  نقد ، شعر ، غزل ، ادبی ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1395/6/23 در ساعت : 13:1:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  891


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,830 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,977,751
logo-samandehi