سلام بر شاعر محترم
از مشخصات مهم و اساسی این شعر تصویر سازی های انتزاعی است که متاسفانه ارجاع روشن و مشخصی ندارند
تشبیه چشم به برکه و افتادن تصویر ماه در ان و راه افتادن خورشید به دنبال ماه چه وجهی از حس و مفهوم به مخاطب القا می کند
در بیت دوم مصراع اول تصویر سازی سالمی شکل گرفته است اما مصراع دوم گرچه به شکل فریبنده ای تظاهر به تناسب با شطرج می کند اما افتادن مهره اسب و شاه به مابه ازای خاصی ارجاع ندارد
مثلا اگر می شد از المان های جنگ و نزاع چیزی به این بیت اضافه کرد شاید به منظور نزدیک تر می شد در این صورت تکنیک فقط در خدمت تصویر سازی برای تصویر سازی است
بیت سوم و چهارم دو حس متفاوت را به مخاطب انتقال می دهد "اتش اه تو در خرمن کاه افتاده است "در شکل طبیعی یک غزل عاشقانه اه از عاشق است که شاعر به معشوق نسبت داده است
در بیت چهارم مسیر طبیعی غزل رعایت شده است
بی تو اما ..
بیت ماقبل اخر بهترین بیت این شعر است
ارجاعات این بیت به حضرت یوسف و چاه در مسیر القای حسی شاعرانه و هم مفهوم و درون مایه ی شعر در حرکت است
بیت اخر نیز بر مدار انتزاع می گردد شاعر می گوید چشم خود را بستم تا قسمت خو د را که مثل رود ی بعد از معشوق به راه افتاده است فراموش کند یک ادعای شاعرانه که پی رنگ محکمی ندارد مخاطب از خود می پرسد چرا باید شاعر قسمت و سرنوشت خود را فراموش کند تشببیه قسمت و سر نوشت به رود کامل کننده القای حس و مفهوم مورد و بالاتر منطق مورد نظر شاعر نیست چندین وجه مثل ویرانگری خروش تحرک و ... را می توان از رود دریافت کرد که هیچ کدام از این وجوه در بیت برایش منطقی به وجود نیامده است
تمام انچه که در مورد این شعر گفته بر خاسته از نوعی باید ها و نباید ها و انتظارات شخصی از شعر است و شاید هیچ کدام از مطالب ذکر شده در نزد استادان سایت محلی از اعراب نداشته باشد
به طور مثال حقیر از یک بیت انتظار دارم که حرکت تصویری از یک جایی اغاز شود و در جایی ضربه ی عاطفی و حسی خود را بر فرق مخاطب فرود اورد و مخاطب به کشفی تازه در عالم خلق شده توسط شاعر پی ببرد اما در این شعر بیشتر تصویر سازی ها عقیم و متوقف هستند و به جایی منجر نمی شوندالبته تا حدودی بیت های چهارم و پنجم این گونه هستند
اشکال وزنی در این شعر دیده نمی شود بنده چون از نظر سماعی وزن شعر را نمی فههم با توجه به ایراد اقای ساجدی چندین بار با قلم و کاغذ شعر را تقطیع کردم کوچکترین اشکال عروضی در شعر به نظر بنده بی سواد نیست به نظر می رسد جناب ساجدی امکان ضرورت هجای کوتاه به جای هجای بلند را در شعر به حساب نیاورده اند و پریشانی وزنی به ان نسبت داده اند
به طور مثال اگر" اتش اه تو در خرمن کاه افتاده "
ش اتش را به صورت هجای کوتاه تلفظ کنیم خوب رکن مفتعلن درست می شود همانطور که جناب ساجدی فرموده اند اما ترازو و دیم درنگ شعر به ما می گوید هجای دوم اتش را بلندتلفظ کن
جا های دیگر ی نیز که جناب ساجدی فرموده اند که چه به چه تبدیل شده است همین اتفاق افتاده است اتفاقی رایج که در کاملا در دستگاه عروض پذیرفته شده است