نوید عصر قلم انتظار آدم ها
چه رفته بی تو بر این روزگار آدم ها
نیامدی و لب عصر تارمان خشکید
به وعده گاه قرارت قرار آدم ها
بدون تو همه ی فصل ها زمستانند
چهار فصل بهار ای بهار آدم ها
تو بوده ای همه جا از شروع روز نخست
تو آدمی تو خلیلی تبار آدم ها
منادیان زیانکار ایسم ها عمریست
نشسته اند برای شکار آدم ها
ببین چگونه درآورده اند شیطانها
دمار از صدف روزگار آدم ها
کج است بار زمین و زمینیان یعنی
کشیده تا به کجا کار و بار آدم ها
قرار بود به این کوچه هم سری بزنی
سپیده ی شب تاریک و تار آدم ها
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/23 در ساعت : 9:44:36
| تعداد مشاهده این شعر :
1107
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.