رهسپارم با خیالم حج روحانی کنم
بر حریم معرفت احساس عرفانی کنم
می روم بر سرزمین وحی در تجلیل عشق
در بهار زندگی کار زمستانی کنم
می روم احرام بندد اشک در میقات چشم
گویم اللهم لبیک و مسلمانی کنم
دل پریشان از گناه و شرمگین از معصیت
می روم اظهار تقصیر و پشیمانی کنم
می روم تا در جدال دین و دنیایم چنان
سنگ بر شیطان زنم تا نفس قربانی کنم
می روم تا خود شناسم در صفای معرفت
در منای عشق یاد از فرّ انسانی کنم
می روم بر هم زنم آرامش بحر گناه
ساحل امید را با عشق طوفانی کنم
می روم تا چون زمین گردم مدار عشق را
در طوافش سبحه بر لب من ثناخوانی کنم
می روم چون قطره ای ناچیز پیوندم به بحر
جشن گیرم این تولد دل چراغانی کنم
می روم صحرای عشق و می نشینم تا به شام
خلوتی شاید شود با یوسف ثانی کنم
می روم لب تر کنم از زمزم ام القری
مست از صهبای جانان روح ارزانی کنم
می روم من دل شکسته ایستم در مستجار
دل گره بندم به کعبه توبه پنهانی کنم
می روم بر دارالایمان بوسه گاه عرشیان
چشمه خورشید بینم سینه نورانی کنم
می روم تا در جوار رحمه للعالمین
در مقام جبرئیلی شرح پنهانی کنم
می روم در ظلمت شبهای غمناک بقیع
های های از دل بگریم سینه طوفانی کنم
در فضای سینه حجت را ادا کردی امیر
چون گذشتی از خود و گفتی که قربانی کنم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/24 در ساعت : 16:53:50
| تعداد مشاهده این شعر :
1080
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.