عزیز گم شده ی چشم های کنعانی
کجای خاک زمین، در کدام زندانی؟
برای اشک شدن بغض در گلو شده است
بهانه گیر تر از ابرهای بارانی
دل و دماغ ندارند اگر نمی خندند
بدون لبخندت، پسته های ایرانی
برای چیدن از گونه هات لک زده است
به روی شاخه دل سیب های لبنانی
اگرچه دست تکدی دراز مانده هنوز
اگرچه پهن شده سفره های بی نانی *
و هرچه کاسه و کوزه است بی تو می شکند
یکی یکی همه اش بر سر مسلمانی
ولی نه خورشیدی پشت ابر می ماند
نه یوسفی مانده تا همیشه زندانی
نشانه رفتن باروت های بیروتی
به سمت سینه ی صهیونیان سفیانی
نشانه ای است که فصل بهار در راه است
زمین نمی ماند تا ابد زمستانی
به اعتراف به زودی گشوده خواهد شد
لبان بسته ی لیبی به راز پنهانی
قسم به صبح که روز نجات نزدیک است
فقط بگو تا آن روز زنده می مانی
* امام موسي صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجديد سازمان جمعيت خيريه «البر و الاحسان»، با تنظيم برنامه اي ضربتي جهت تامين نيازهاي مالي خانواده هاي بي بضاعت، ناهنجاري تكدي را به كلي از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت.