ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آسمان واژگون
آبیاری گر کنی حتّی به فیضِ اقدسش
باغِ ما فرقی ندارد تلخ و شیرین با گسش

باغبان! لطفی نخواهد داشت باغی کاینچنین
بیشتر سبز است رنگِ میوه های نارسش

این چمن را رنگِ الفت نیست کز جورِ بهار
غنچۀ خوش رنگ و خوش بویش بمانَد از خسش

کو چمن را چشمِ امّیدی؟ که هر دم بی هوا
می زند دستِ صبا خاری به چشمِ نرگسش

شهردار! این شهر را دریاب کاینسان بسته اند
هر طرف راهِ کسان را لوطیانِ ناکسش

ای بیفتد بر زمین این آسمانِ واژگون
در پریدن گر فرو مانَد عقاب از کرکسش

می شود یک روز آن خیّاطِ کودن ورشکست
کز پلاسی باز می مانَد لباسِ اطلسش

آخر از این خانه سوزن هم نمی ماند که دزد
می برد هرچی که هست امّا نمی باشد بسش

#غلامعباس_سعیدی

https://telegram.me/saeedigholamabbas
کلمات کلیدی این مطلب :  آسمان واژگون ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1396/1/20 در ساعت : 22:12:11   |  تعداد مشاهده این شعر :  736


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدرضا جعفری
1396/1/20 در ساعت : 22:56:7
درود استاد / ماشاالله ماشاالله ماشاالله / خدا حفظتون کنه ان شاالله تعالی
غلامعباس سعیدی
1396/1/21 در ساعت : 10:59:33
درود ها و عرض ادب جناب جعفری عزیز

سپاسگزارم
اکرم بهرامچی
1396/1/29 در ساعت : 22:34:42
آسمان ِ واژگون را ماه میخواهم چکار
با زبان لال گونم چاه میخواهم چکار؟

لنگ لنگان عمر طی شد در مسیری سنگلاخ
پای چون لنگ است اسب و راه میخواهم چکار؟

غلامعباس سعیدی
1396/1/30 در ساعت : 9:40:9
احسنت بانو بهرامچی بزرگوار

احسنت
حنظله ربانی
1396/1/22 در ساعت : 15:12:53
درود بر شما
عالی بود
غلامعباس سعیدی
1396/1/22 در ساعت : 20:25:30
درود بر شما جناب ربانی بزرگوار
حسین وفا
1396/1/21 در ساعت : 1:15:19
سلام ها
بسیار زیبا و خلاقانه ... هم در محتوا ، هم در قافیه
درودها استاد سعیدی ارجمند
نرگس میتونه قافیه باشه ؟
/////
می برد هرآنچه هست اما نمی باشد بسش
غلامعباس سعیدی
1396/1/21 در ساعت : 10:58:49
سلام و عرض ادب دوست خوب جناب حسین وفا
با سپاس از شما

قافیه در این شعر اصطلاحاً موصوله است؛ بنابراین حرکتِ هجای قافیه یا به عبارت ساده تر حرکت پیش از روی می تواند متغیّر باشد.
به چند نمونه از ملک الشعرای بهار توجه فرمایید:

1). با مه نو زهره تابان شد ز چرخ چنبَری
چون نگین دانی جدا از حلقۀ انگشتَری
.
.
.
.
ذرّه ذرّه گرد شد پس گونه گون تفریق شد
نیز گرد آیند و هم بپراکنند از ساحِری

2). پشت مرا کرد ز غم چنبَری
گردشِ این گنبد نیلوفَری
.
.
پستی و عجز آرد و خود باختن
مستی و خودخواهی و مستکبِری
.
.
.یافت ستاینده یکی چون بهار
سومیِ فرخی و عنصُری

3). چارتن در یک زمان جستند در دوران سَری
پنج نوبت کوفتند از فرّ شعر و شاعِری

جاه و آب رودکی شد تازه زین چار اوستاد
فرخی و عسجدی و زینتی و عنصُری

4). گفت صوفی تن بود زندان جان
چون قفس کانجا نشانی بلبُلی

گفتمش در اشتباهی ای رفیق
کی شود تن در بر جان حایِلی
.
.
لیک جان با ورزش و با خواب و خورد
روز و شب بنهاده بر پایش غُلی



5). تشنه میرد شیر و بآبشخوار خوکان نگذرد
چون سخن گویی تو باری من زنخ کمتر زَنم

این خموشی را غنیمت دان که گر از لابدی
در سخن آیم بسی همچون ترا خامش کُنم



6). تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی
در حال بگسلد چو شود تند آدمی

هموار و نرم باش که شیر درنده را
زیر قلاده برد توان با ملایِمی

مرد اراده باش که دیوار آهنین
چون نیم جو اراده‌، نباشد به محکمی

رمز است‌ هرچه ‌هست و ‌حقیقت‌ جز این ‌دو نیست
ای نور چشم این دو بود عین مردُمی

یا راه خیر خلق سپردن به حسن خلق
یا راه خیر خویش سپردن به خُرّمی

ور زان که همت تو به آزار مردمست
شیری به هر طریق نکوتر ز کژدُمی

خیلی ببخشید دوست بزرگوار جناب حسین وفا.

اکرم بهرامچی
1396/1/22 در ساعت : 14:45:15
گر بیفتد بر زمین این آسمانِ واژگون
در پریدن هم فرو مانَد عقاب از کرکسش

آخر از این خانه سوزن هم نمی ماند که دزد
می برد هرآنچه هست امّا نمی باشد بسش
درود بر شما
اکرم بهرامچی
1396/1/23 در ساعت : 22:21:31
سلام و عرض ادب
جالبه من نظر آقای وفا رو نخونده بودم برای یک شکل بودن زبانتان در این شعر پیشنهاد دادم همچنین تغییرات کوچک بیت قبل را/
موفق باشید
غلامعباس سعیدی
1396/1/22 در ساعت : 20:23:9
درود بر شما بانو بهرامچی

پس شما هم با "هرچی که هست" مخالفید؟

زنده باشید
غلامعباس سعیدی
1396/1/26 در ساعت : 10:9:10
سلام و درود دوباره

بسیار خوب
به نظر شما و جناب وفا احترام می گذارم.
موفق باشید
بازدید امروز : 10,273 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,983,194
logo-samandehi