ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چهارپاره می خوانیم

در یک نقاب کهنه می مردم

کم کم به پایان می رسیدم از

دردی که در من منتشر می شد

زخمی که در خود می چکیدم از

 

ترس از کسی که عاشقم باشد

وحشت از اینکه عاشقش باشم

کابوس دنیایی که در من نیست

زیر ِ شکنجه لایقش باشم

 

در من به دنبال چه می گردی

این زن درونم سالها مرده

مثل خوره افتاده بر جانم

داغی که بر پیشانیم خورده

 

 

بدبخت

یعنی استخوان سوزی

یعنی درون درد حل باشی

هر  جا نشانی از مصیبت بود

تو بهترین ضرب المثل باشی

 

خالی تر از هر حس ناممکن

تنها صدای بودنم شعر است

دنیای من تاریکی محض است

هرچند نیم روشنم شعر است

 

از پشت تنهایی من یک شب

سوز قدم های تو می آمد

یک زن از اعماق وجود من

کم کم به دنیای تو می آمد

 

هی پشت پا می زد به احساست

قلبی که در من منفجر می شد

تو یک جنین مرده بودی که

در هستی من منتشر می شد

 

تا زنده باشد در من امیدی

که از حضور مرگ سرشار است

خوابی که آن شب درتنت دیدم

در من به شکل درد بیدار است

 

تو یک حضور مستمر بودی

که زندگی را سمت من آورد

سهم بزرگی را که در من بود

-تنهایی من را-تصاحب کرد

 

کم کم به آغوش تو خو کردم

از قلبم آرام آمدی بیرون

تکثیر کردی در تنم چیزی

مثل دوماهی ِ رها در خون

 

آغاز فصل سرد بود ودی

بر دود ِمن اسفند می پاشید

دستی از اعماق ِ غزلسوزی

خورشید را از باورم دزدید

 

داغ از خیال ِ با دلم بودن

من را در آغوش ِ تو حل کردی

بیگانه تختت را تصاحب کرد

جسم ِ کثیفش را بغل کردی

 

داری فراری می شوی از ترس

از اینکه دائم در خطر باشی

پرهای من بر شانه ات باشد

با یک عجوزه همسفر باشی

 

عاشقترم از هی نبخشیدن

دست از خیانت پیشگی بردار

گاهی حسادت کن برای عشق

من را به آغوش ِ کسی نسپار

 

 

 

یاعلی 

کلمات کلیدی این مطلب :  چهارپاره ، می ، خوانیم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:3:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  1039


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 19,196 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,575,156
logo-samandehi