سلام و درود بر خواهر گلم بانو محمودی
این غزل را که برای همسرم سرودم تقدیم
به شعر شما می کنم تا بدانی همه مردان قدر ناشناس و تحقیر کننده ی زن نیستند
از دامن زن ، مرد به معراج می رود
تو از نسیم بهشتی خودت نمی دانی
طلای پاک سرشتی خودت نمی دانی
زشهر فاصله داری ولی به سینه شهر
هزار قصه نوشتی خودت نمی دانی
گل محبت خود را همیشه نیمه ی شب
به روح مزرعه کشتی خودت نمی دانی
رفیق بود و نبود زمان فرشته ی گل
تو دیو حادثه کشتی خودت نمی دانی
توکه ستوده ی عرشی چرا به ساحل فرش
اسیر خانه ی خشتی خودت نمی دانی
نبود جرئت حرفی توشاعرم کردی
تو خط زدی و نوشتی خودت نمی دانی
اگر چه آمده ای با ضمیر گندم خوار
توسیب سرخ بهشتی خودت نمی دانی
مهنازمحمودی
1396/7/3 در ساعت : 16:30:3
درود و سپاس استاد خادمیان گرانقدر قلمتون نویسا .بسیاربسیار زیبا بود. مهرتان مستدام شاعر مهربان🌹🌹🌹.
|