ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چرا آیینه را اینقدر حاشا می کنم در خویش....تو راگم کرده ام درخویش و پیدا میکنم در خویش


چرا آیینه  را اینقدر حاشا می کنم در خویش

تو راگم کرده ام درخویش و پیدا میکنم در خویش





تو ردّ ماهی  شوریده ای هستی که یک عمرست

منِ  دلداده  داغش را تماشا می کنم در خویش





چراغ روشنم در معرض باد هوا خواهی ست  

کسی را باب آغوش تو پیدا می کنم در خویش؟





تو بغض کهنه ی بمب فرو افتاده ای هستی

که روز انغجارش را مهیا می کنم در خویش





اسیر گردش خویشم چه فرقی می کند دریا

ترا من با کدامین موج معنامی کنم در خویش





من آن  چاه جدا افتاده از سرچشمه ی خویشم

که یک عمرست بیهوده تقلا می کنم در خویش



رضا کرمی (از مجموعه ی منتشر شده ی تو را می نویسم)


کلمات کلیدی این مطلب :  چرا ، آیینه ، ، را ، اینقدر ، حاشا ، می ، کنم ، در ، خویش....تو ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/8/10 در ساعت : 21:25:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  1667


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ناصر عرفانیان
1390/8/10 در ساعت : 22:17:48
باسلام وعرض ارادت وتبریک چاپ سوّمین مجموعه شعر تان (تورا می نویسم ) جناب کرمی گرامی خیلی جالب ودلنشین با طراوت است این غزل البته تمام اشعار شما دل پذیر و تازه است

خیلی بهره مند شدیم
در پناه حق موفق باشید
سارا وفایی زاده
1390/8/11 در ساعت : 8:53:43
سلام جناب آقای کرمی

زیبا و دلنشین.

مستدام باشید.
رضا کرمی
1390/8/11 در ساعت : 18:58:3
دوستان عزیز و شاعران فرهیخته، آقایان(ناصر عرفانیان ، محمد روحانی ،ابراهیم حاج محمدی،سیدعلمدار ابوطالبی نژاد،مصطفی پورکریمی، محمد وثوقی) و خانمها( مژدده ژیان و سارا وفایی زاده)حضور و التفاتتان باعث دلگرمی و سرافرازی من است . بابت تاخیر در پاسخگویی به نظرات پر محبتتان پوزش می طلبم....ارادتمند همه ی شما ...رضا کرمی
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/8/10 در ساعت : 22:28:52
سلام و عرض ادب
دست مریزاد . شعرتان شیوا ، شیرین و دلپذیر است
ابراهیم حاج محمدی
1390/8/10 در ساعت : 22:36:9
اگر روحــــــم نه در تسخیر چشمت هست سرتاپا
تو را پس از چه رو دارم تماشا می کنم در خویش ؟
با سلام و عرض ارادت
بسیار از این غزل فاخر و دلنشین بهره مند شدم . دست مریزاد .
مصطفی پورکریمی
1390/8/11 در ساعت : 14:24:41
سلام جناب استاد کرمی عزیز

چراغ روشنم در معرض باد هوا خواهی ست

کسی را باب آغوش تو پیدا می کنم در خویش؟

غزلی باشکوه و عارفانه بود . این چراغ را به خلوت تنهایی دوستانتان هم بیاورید....
مژده ژیان
1390/8/11 در ساعت : 11:15:59
زدريا عاشقانه سرودن دلي به وسعت طلب ميكند



ترا من با كدامين موج معنا ميكنم در خويش...


برقرار باشيدجناب كرمي
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/8/11 در ساعت : 1:52:40
سلام آقای کرمی
زیبا ودلنشین سروده ای


مرا به یاد شعرزیبایی ازمرحوم حسین منزوی انداخت وبد نیست دراینجا یادی کنم ازایشان:

تورا گم می کنم هرروزوپیدا می کنم هرشب
بدین سان خوابهارا با تو زیبا می کنم هرشب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که دراین کوه برپا می کنم هرشب
تماشایی است پیچ وتاب آتشها... خوشا برمن
که پیچ وتاب آتش را تماشا می کنم هرشب
مرا یک شب تحمل کن که تاباورکنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هرشب
چنان دستم تهی گردیده ازگرمای دست تو
که این یخ کرده را ازبی کسی... ها می کنم هرشب
تمام سایه هارا می کشم برروزن مهتاب
حضورم را زچشم شهرحاشا می کنم هرشب
دلم فریاد می خواهد ولی درانزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هرشب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
که من این واژه راتاصبح معنا می کنم هرشب


محمد وثوقی
1390/8/11 در ساعت : 15:53:8
سلام استاد کرمی گرامی

تو ردّ ماهی شوریده ای هستی که یک عمرست
منِ دلداده داغش را تماشا می کنم در خویش

تلمیح این بیت زیبا مرا به یاد داستان حضرت موسی و خضر انداخت: فلما بلغا مجمع بینهما نسیا حوتهما فأتخذ سبیله فی البحر سرباً. انتشار مجموعه ی تازه ی تان هم مبارک.
مستدام باشید.
بازدید امروز : 3,604 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,959,997
logo-samandehi