به شهید باکری:
جزیره
زن غمگینی ست
با موهای تابیده و
دست هایی که میان نی زار
در امتداد پراکنده ی تو
می گردد و
می چرخد
مجنون و سرگردان...
نه!
هیچ پیراهنی یوسف را به تنش بر نمی گرداند
شبیه من
مثل مادرت
که لالایی اش
توی گوش خمپاره ها
می خواند
با حنجره زخمی چیچَست١:
لايْ لايْ دئديم جان دئديم"
يوخودان اويان دئديم
سن يئري بير من باخيْم
جان سنه قوربان دئديم"٢
جان سنه
بیدار شو
بیدار شو
بایست رو به رویم
قد کشیدنت را ببینم و
دریاچه را از پیراهن سیاهش دربیاورم
نیامدنت را
هر شب
ناله می کنند
گرگ های سهند
توی گوشقوشاچای٣
جان سنه و
اینجا جنوب
زنی درشروه٤هایش
نام تورا به گهواره آویخته:
"کر بی دا ایخوم برنو سر شون
نبینه دشمنون پشتش به میدون"٥
و دنیا می آیدو می رود
میان دستهایش
ماه تابان
روی سایه ات می رقصد و
من
با دستهای خضاب بسته و کبود...
هر سال به وقت تو
روسری ام را در اروند دخیل می بندم.
..............................................................
1.چیچَست:( نام باستانی دریاچه ارومیه)
2.لالایی آذری
لالايي گفتم جان گفتم
گفتم كه از خواب بيدار شو
تو راه برو من نگاهت كنم
گفتم كه جان به قربان تو
3. قوشاچای: نام دیگر میاندآب
4. شروه: شعر سوگناک لری در عزای عزیز یا فرزند
5. شعر لری کر بی دا یعنی پسری که مادری ندارد تا در سوگ او بنالد.
پسر بی مادر و شجاعی می خواهم که تفنگ برنو بر شانه هایش حمایل باشد و دشمن هرگز عقب نشینی او را نبیند.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/8/12 در ساعت : 11:46:53
| تعداد مشاهده این شعر :
994
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.