قسمت اول بهترین های سپید
www.shaeraneferdos.blogfa.com
علی مهدیزاده
حالا که عکس ریه ام
روی تمام پاکت های سیگار
نقش بسته است
فکر میکنم به روزی
که تصویر دندانهایم را
بر روی همه جلدهای آب نبات
ببینی
و آن وقت مرا
حتی با یک بارانی و شال گردن و کلاه
در زمستانی تاریک
سر میدان امام حسین
خواهی شناخت
و دندانهایت از سرما بهم خواهد خورد
و سرفه ات می گیرد
و هیچ هجای ناهنجاری
از گوش های پاک شده ات
عبور نخواهد کرد
دل مشغولی جدید من
همین عکس های یادگاری ست...
خانم رحیمی
دختران تهران خواب بازاربورس می بینند
و دختران خلیج خواب نفتکش.
تنها دختران کویرـآنسان که منم ـ
درسردابهای سردمی نشینند
به حوض های کاشی چشم می دوزند
و
باز وبسته شدن دهان ماهی های قرمز رامی شمارند
تایادشان بماند
هجی آن کلمه ی سرخ .............................
گروس عبدلملکیان
هوا
که پیرهن پوشیده
هوا
که میز صبحانه را می چیند
هوا
که گوش می دهد به شعرهام
هوا
که لب بر لبم می گذارد
هوا
که داغم می کند
هوا
که هوایی ام کرده
هوا
که حواسش نبود،این شعر است
و از پنجره بیرون رفت
مجید سعدآبادی
سرم سینی گردیست
که در آن
به ناصر الدین شاه هندوانه تعارف کردند
دست هایم دو تندیس بلورین
برای دو نفر
که همزمان در کشور گشایی ها اول شده بودند
پای چپم عصای عجیب و غریب موسی
هنوز نمی توانم خوب به نیل بکوبم
پای دیگرم همان است که لنگ لنگان
تیمور را به اسب مهربانش رساند
و این تن ابر قدرت
سنگ قبر سیاه هیتلر است
می بینی !؟
شکستهایم را همه تجربه کرده اند
پیروزی هایم را
تنها آرزوهایم برای خودم مانده
رسول رضا ( شاعر معاصر جمهوری آذربایجان)
می گويند فيلهای پير
فرا رسيدن مرگشان را می دانند
چند روز قبل
سرشان را پايين انداخته
با تکان خرطوم هايشان
به انزوای جنگل پناه می برند
و در سکوت به انتظار مرگ دراز می کشند...
از ترس فيل شدن
در اين دقايق آخر
دلم عجيب می گيرد.
مترجم : دلاورنژاد
محمدصادق تابان
عکس کودکیم به من خیره شد
عقربه ها آنقدر سریع چرخیدند
که طوفان شد
موهایم بر باد رفت
آهی با سیگارم میکشم
قاب عکس آینه مشود
عقربه ها مثل فرفره برعکس میچرخند
مثل فرفره عکس
دلم همپای سیگار کوچک و کوچکتر میشود ...کوچک
آنقدر که برای کودکیم هم تنگ باشد
منتظر بهترین ها باشید