🌷🌹🌷🌹
🌹🌷🌹
🌹🌹
باید "اویسی "بود و با چشمش تو را دید
از محکمات آیه ها عطر تو را چید
باید تمام عمر در ظلمت نشستن!
تا نور را در هاله ی نام تو فهمید
با قبه ی خضرایی ات گم کرده ای نیست
باید نشان کعبه را از دوست پرسید
با هر اذان بعد از طواف نام معشوق
بالی گرفت و بی هوا دور تو چرخید
هستی تماشا می کند دل سوزی ات را
حتی ببین گرم مدار توست خورشید!
با اشهد انَّ محمد ...عشق آمد
آیینه در آیینه در آیینه خندید
من دختری زنده به گور جهل بودم
پیغمبرم تنها شما ناجی م هستید
تفسیر نابی از کتاب آفرینش
توحید از منشور ایمان تو تابید
بعد از زمستان های طولانی و غم بار
هر لحظه و هر روزمان عید است تا عید
#زهرا_محمودی
تاریخ ارسال :
1396/9/14 در ساعت : 19:35:48
| تعداد مشاهده این شعر :
586
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.