گسترده شد به میهن چون سفره ی تساهل
بادی به غبغب انداخت «عالی جناب بلبل»
از گونه گون غذاها پر شد چو کاسه بشقاب
بر گرد آن نشستند رندان پی تناول
فرمود سفره گستر -بعد از دعای سفره -
شکر خدا که ماییم در جاده ی تکامل...
در چند روزنامه ول کرد نوچه ها را
تا با شرافت ما باشند در تقابل
هی پشت هم نوشتند درباره ی «خشونت»
آنان که از خشونت می ساختند صد پل
راضی از این جماعت صهیون شد وعموسام
دیگ خداپرستی افتاد تا ز غلغل
پروردگان «پوپر» گشتند دین ما را
از دایه مهربانتر...این است هجمه ی کل
احکام شرع انور فرمود شرح و تفسیر
فردی که بود شنگول دایم ز بنگ و الکل
آن را که درد دین داشت سرمایه ی یقین داشت
گفتند هست یارو واپسگرا و امل
تا خرخره چو خوردند اصحاب سهله بردند
هر جا متاع دین بود ناگاه با تطاول
همراه یک اشارت با پای سر دویدند
از خانه ی دیانت کردند بس چپاول
اینان و دشمنانند دارای یک عقیده
زیرا خوراک مغزی دارند از یک آغل
دزدان با چراغند این چند دم بریده
کالا گزیده بردند...ای وای از تغافل
قانون و عرف زینان بسیارلطمه ها دید
کانون دین و تقواست زین جمع درتزلزل
بس عامل نفوذی با خویش کرده همراه
دانسته اند اما کوشند در تجاهل
از «کنفرانس برلین» وقتی که باز گشتند
با افتخار گفتند : فرهنگ شد تبادل
تقصیرها نهادند بر گردن حکومت
از کرده ی بد خویش کردند تا تنزل
دادند ناسزاها بر رهبران و کردند
جنجالها....شنیدند نازکتری گر از گل
در پشت هر تریبون گفتند ازتساوی
وانگاه خود نشستند بر اشتر تجمل
از سمحه است و سهله بیرون اگر که رفته
از زیر روسری ها یک متر ونیم کاکل
البته حق ندارد از باب نهی منکر
شخصی دهد تذکر فردی کند تامل
رزمنده ی بسیجی در اقتدا به رهبر
کرد از سر نجابت اشرار را تحمل
اکنون ولی نباید امواج فتنه پاید
تا چند هی مدارا تا چند هی تعلل
باید ز خود برانیم این فتنه آفرینان
اما نه با خشونت با نیروی تعقل
محکم تر از همیشه کوبند میخ خودرا
این بار اگر بگیریم مثل گذشته ها شل
تا امت مسلمان از جای بر نخیزد
پایان کجا پذیرد این دور و این تسلسل؟
بیرون نمی توانند آورد عقل کلها
سنگی اگر به چاهی انداخت آدم خل
امت نمی گذارد تنها علی بماند
زیرا علی است ما را سرمایه ی توکل
ازحضرت ربوبی خواهان غمض عین است
«شاطرحسین»اگر باز خارج شداز تعادل.