دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

نمی رسد...

سهمی از آنچه هست به این خوان نمی رسد؟
یعنی از این ولیمه به انسان نمی رسد؟
آه ای شما که می نگریدم چنان غریب
آیا فقط منم که به سامان نمی رسد؟
یعقوب گریه کن که امیدی به وصل نیست
پیراهنی به کلبه احزان نمی رسد
یوسف عزیز مصر شد و کارمان تمام
نوری به چشم خامُش کنعان نمی رسد
دیوان گرفته اند سراپای شهر را
دیگر نگین به دست سلیمان نمی رسد
گردن به تیغ می نهد و دم نمی زند
وای از سیاوشی که به ایران نمی رسد
ای آسمان یائسه با ما چه می کنی؟
آخر چه بهمنی است که بوران نمی رسد؟
پاییز را بگو که: «چه کردی به حال ما؟»
اینسان که دی گذشت و زمستان نمی رسد
این شد حدیث حال خوش و روزگار من:
«باد سحرگهی که به تهران نمی رسد»
عمری به باد دادم و آوَه که دیر شد
این کشتی شکسته به طوفان نمی رسد
م میرزارسول زاده

---

---

   تاریخ ارسال  :   1396/11/6 در ساعت : 11:20:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  450

---

---