ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دستفروش
پدرم دست فروشی است که از زخم تنش
رنگ خورشید گرفته است گل پیرهنش
 
بغض بی حاشیه در حاشیه بازار است 
که کتک خورده ی درد است تمام بدنش
 
 آی  مامور  حیا کن  چه کند بلبل درد 
گر  به  ناچار  نسوزد به هوای چمنش
 
این چنین زخم بر این پیکر آزرده نکار
اینقدر  با  لب شمشیر  ملامت  نزنش
 
تا سحر در غم غمهای پدر خواهم سوخت
مرهمی باشد  اگر اشک  مرا  سوختنش
 
گوهرم در گرانی است اگر گم بشود 
نیست ممکن به خدا بار دگر یافتنش

گر
 چه ماموری و معذور خدا را بس کن 
 بیش از این مشت و لگد نیست سزای بدنش
                     
                                                                           محمدرضا کاکائی (شفا)
کلمات کلیدی این مطلب :  دستفروش ، درد ، حاشیه بازار ، زخم تن ، پیکر ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/1/18 در ساعت : 16:21:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  631


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1397/1/24 در ساعت : 17:6:46
سلام و عرض ادب
خیلی خوب بود احسنت دست مریزاد
محمدرضا کاکائی
1397/1/24 در ساعت : 19:44:41
نظر لطف شماست.ممنون
محمدرضا کاکائی
1397/1/24 در ساعت : 19:44:47
نظر لطف شماست.ممنون
اله یار خادمیان
1397/1/19 در ساعت : 14:9:33
بنده این بیت را اینگونه خواندم

گوهرم در گرانی است اگر گم بشود
نیست ممکن به خدا بار دگر یافتنش

محمدرضا کاکائی
1397/1/20 در ساعت : 0:44:12
ممنون از خوانشتون
اله یار خادمیان
1397/1/19 در ساعت : 14:5:18
سلام و هزاران سلام درود و هزاران درود
طیب الله
آی مردم پدرم دهقان بود
سفره ای داشت تهی از نان بود
دست او گندم الفت می کاشت
شانه اش سنگ ستم بر می داشت
خانه اش آلونک تنگی بود
بالش بستر او سنگی بود
فرش او بود زمین نمناک
رختخواب آبی سقف افلاک
کوره را هی به ده نور نبود
رحم در قافله ی زور نبود

ادامه دارد اما تاهمینجا کافی دانستم

اگر پدر تان زنده است پایدار و عزتمند باشد
واگر نه روحش قرین رحمت الهی باد
محمدرضا کاکائی
1397/1/20 در ساعت : 0:43:40
احسنت ماشاالله
بازدید امروز : 612 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,957,005
logo-samandehi