ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نامه‌هایی به تُوتَم




نامه‌هایی به تُوتَم

نامهٔ هفتم 

 

تُوتَم جان سلام!

 

دیگر دیر است که بنویســم حالت چگونه است یا بگویم: احوالِ محالم بعــــــــد از رفتن‌ات در کدام چگونگی‌ست پــس نقطه می‌گذارم برویِ سرخطِّ سلامت و عافیت ، وَ نامه را شروع می‌کنم

 

ساده بگویم‌ات: امروز تُوتَم جان! 

 

خوب اشکْ مشق کردم ، خوب آه کشیدم وَ خوب در صحنـه‌هایِ بیشمارِ اجبارِ زندگی آکتوری شدم که پانتومیـمِ دم وبازدم نَفَسْ را بدونِ تو خوب مرگ‌بازی می‌کند

 

 

تُوتَم جان!

 

امروز در فـــراقْ دور از تو ، آب را خوب در هاونِ چشمانم کوبیدم ، آردِ خود را غربال و الک کردم و از این دل و پوست و گوشتِ چنــدده کیلویی یک مشت خاک بدست آوردم که بی‌تو ســــر به بیابان بگذارم باز هم کم است

 

راستی تُوتَم جان مسخره‌ام نکن!

امروز دیدم پاهایم از سوراخِ جورابِ نخ‌نمایِِ زندگی بیـــرون افتاده و تاول زدهْ از بس کفشِ تنگِ دل برایِ شانسِ داشتن‌ا‌ت به هر ناکجاآباد سر می‌زند

 

تُوتَم جان ببخش! 

 

خودکارم ریقِ آخر را می‌کشد بقیهٔ نامه را با اشک می‌نویسم ، تو که اخلاقِ چشمانم ، وَ سطحِ سوادش را می‌دانی ، پس مابقیِ نامه را نه از رویِ ورق که از ظرفِ نگاهم بخوان

 

 

تُوتَم جان!

 

تا نامه‌ای دیگر خـداحافظ امّا بعدش سـلام...

                                                                

 

سیدمحمدرضالاهیجی


موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1397/2/24 در ساعت : 10:26:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  473


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 15,166 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,971,559
logo-samandehi